پارت ١٩

تو انا همو بغل کردین شب شود رفتین غذا باهم درست کردین جک میگفتین میخمدیدین شام آوردین گوشیت خاموش بود کوک خیلی زنگ زد کلی ١٠٠ باررر غذا خوردین گوشیتو روشن کردی دید ١٠٠ تماس بی پاسخ داری با ٥٥ تا پیام کبک کردی که یهو زنگ خؤنه خورد تو ترسیدی درو باز کردی دید کوک بود بهت گفت بریم خؤنه تو گفتی من باهات هیجا نمیام برو پیش مهشوقت دختر باز هرزه



کوک گفت دهنتو بند بریممم انا اومد گفت کوک ا/ت راس میگه تو گفتی اره ولی ولش حالا بریم دستتو گرفت تورو برد انا گفت کجا ک ک گفت خؤنه با انا خدافظی کردین رفتین خونه


اون دختره رو مبلل بود رفتی خؤنه اصلا به دختره سلام نمیدی رفتی تو اتاق درو بستیی


کوک اومد دید در قفله گفت تا درو نشکستم بازشش کن تو جواب ندادی کوک رفتی دیگه اروم شدی که یهو در باز کرد کوک و اومد داخل در قفل کرد گفتی عوضی چیکار میمنییی اومد طرفتووو لبتو بوسید بهت گفت یه بار دیگه شیطانی کنی به فاخی بیبی حالا بیا بریم پائين بهشش گفتی منن پائين نمیاممم کوک گفت من چی گفتم تو گفتی نشنیدمم رفت تو هم برات مهم نبود شام تو اتاقت خوردی و اوابیدی





فردا صبح


ادامه دارد در خماری بمانید