پارت۸
خواستم برم تو کلاس گفت یک لحظه با تو طوری رفتار کن که انگار پولداری با کسی حرف نزن یعنی کلاس بزار
ا.ت: باشه
کوک،: ساعت ۲ اماده باش
ا.ت.:........
کوک: اگر هم چیزی خواستی بیا اینم یه گوشی فقط شماره خودم توشه
* گوشی ایفون داد بهش *
ا.ت : ممنونننننن
کوک راستی تو کلاسم انقدر نگو ممنون یا خواهش می کنم یا مرسی
ا. ت: چشم
کوک : چشم هم نگو
،ا.ت،: اوک
کوک : ازش خدافظی کردم رفتم اما دلم میخواس پیشش بمونم
اون واقعا شبیه رو نا بود تهیونگ هم متوجه شباهت شد
هم از لحاظ قیافه همه لحاظ رفتار اما رفتارهای ا.ت خیلی بهتر از رفتارهای رونا بود رونا زیاد خوب رفتار نمی کرد
تصمیم گرفتم برم یه سر بزنم به تهیونگ که یکم صحبت کنیم
ویو تهیونگ :
کوک اومد خونه پیشم منم سریع تا اومد پیشم بحس رونا رو باز کردم
و درباره اتفاقات اون دوبارن حرف زدم
بریم یک فلش بک بزنیم به اون زمان از زبان راوی
کوک ۱۸ سالش بود و رونا ۱۷ سالش بود با هم رابطه داشتن و واقعا عاسق هم بودن و همو دوس داشتن ا اما وقتی آجوما اشتنباهی به رونا میگه که کوک مافیاس همه چی بهم میریزه
رونا متوجه میشه کوک مافیاس و سریع ولش میکنه و از کشور میره تا ۱ سال دیگع و هیچ خبری ازش نبور بعد ۱ سال برگست به کره اما
رونا دیگه رونای قبلی نبود اون بدجنس بیشعور تودار حسود و کینه ای شده بود
اما وقتی کوک متوجه میشه خواهرش که دوماه پیش مرده بود به دست رونا کشته شده بود...............
پایان فلش بک
تهیونگ:میگم نکنه ا.ت هم مثل رونا باشه ؟
کوک بعد حرف های تهیونگ داد زد و رفت بیرون رفت
مدرسه ببینه چخبره که یهو دید
___________________________________________
۸ تا لایک۵ تا کامت
ا.ت: باشه
کوک،: ساعت ۲ اماده باش
ا.ت.:........
کوک: اگر هم چیزی خواستی بیا اینم یه گوشی فقط شماره خودم توشه
* گوشی ایفون داد بهش *
ا.ت : ممنونننننن
کوک راستی تو کلاسم انقدر نگو ممنون یا خواهش می کنم یا مرسی
ا. ت: چشم
کوک : چشم هم نگو
،ا.ت،: اوک
کوک : ازش خدافظی کردم رفتم اما دلم میخواس پیشش بمونم
اون واقعا شبیه رو نا بود تهیونگ هم متوجه شباهت شد
هم از لحاظ قیافه همه لحاظ رفتار اما رفتارهای ا.ت خیلی بهتر از رفتارهای رونا بود رونا زیاد خوب رفتار نمی کرد
تصمیم گرفتم برم یه سر بزنم به تهیونگ که یکم صحبت کنیم
ویو تهیونگ :
کوک اومد خونه پیشم منم سریع تا اومد پیشم بحس رونا رو باز کردم
و درباره اتفاقات اون دوبارن حرف زدم
بریم یک فلش بک بزنیم به اون زمان از زبان راوی
کوک ۱۸ سالش بود و رونا ۱۷ سالش بود با هم رابطه داشتن و واقعا عاسق هم بودن و همو دوس داشتن ا اما وقتی آجوما اشتنباهی به رونا میگه که کوک مافیاس همه چی بهم میریزه
رونا متوجه میشه کوک مافیاس و سریع ولش میکنه و از کشور میره تا ۱ سال دیگع و هیچ خبری ازش نبور بعد ۱ سال برگست به کره اما
رونا دیگه رونای قبلی نبود اون بدجنس بیشعور تودار حسود و کینه ای شده بود
اما وقتی کوک متوجه میشه خواهرش که دوماه پیش مرده بود به دست رونا کشته شده بود...............
پایان فلش بک
تهیونگ:میگم نکنه ا.ت هم مثل رونا باشه ؟
کوک بعد حرف های تهیونگ داد زد و رفت بیرون رفت
مدرسه ببینه چخبره که یهو دید
___________________________________________
۸ تا لایک۵ تا کامت
۴.۸k
۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.