꙳ همکلاسی غیرتی من ꙳
꙳ همکلاسی غیرتی من ꙳
Part 14
(از زبان ا/ت)
به اونجا یه جایی مثل باغ بود
وقتی رسیدیم یونا پرید بقلم و گفت
یونا : چه خوشگل شدی دختر
ا/ت : مرسی
چند دقیقه گذشت و قرار شد به پیشنهاد یونا بریم جرعت و حقیقت بازی کنیم
و یونا یه بطری اورد
ما کلا ۱۲ نفر بودیم ۶ تا دختر و ۶ تا پسر قرار شد هر دختر و پسری کنار هم بشینن و همه انتخاب کردن یا کی باشن و منو جونگ کوک تک افتادیم پس ما هم رفتیم کنار هم نشستیم و باهم یه دایره شدیم و بطری رو چرخوندیم بطری به یونا و جونگ کوک افتاد
یونا : خبببب اقای جئون جرعت یا حقیقت؟
جونگ کوک : حقیقت
یونا : بگو ببینم تو کیو دوست داری
یک لحظه همه جا ساکت شد
( از زبان جونگ کوک )
دیدم همه جا ساکت شد و همه دارن به من نگاه می کنن و لونا هم اونجا بود
یه نگاهی به ا/ت کردم دیدم داره منو با یه حالت سرد و ناراحت نگاه می کنه بعد به چشمای ا/ت نگاه کردم و گفتم
جونگ کوک : من عاشق ا/ت شدم
حمایت.......؟ 💜
Part 14
(از زبان ا/ت)
به اونجا یه جایی مثل باغ بود
وقتی رسیدیم یونا پرید بقلم و گفت
یونا : چه خوشگل شدی دختر
ا/ت : مرسی
چند دقیقه گذشت و قرار شد به پیشنهاد یونا بریم جرعت و حقیقت بازی کنیم
و یونا یه بطری اورد
ما کلا ۱۲ نفر بودیم ۶ تا دختر و ۶ تا پسر قرار شد هر دختر و پسری کنار هم بشینن و همه انتخاب کردن یا کی باشن و منو جونگ کوک تک افتادیم پس ما هم رفتیم کنار هم نشستیم و باهم یه دایره شدیم و بطری رو چرخوندیم بطری به یونا و جونگ کوک افتاد
یونا : خبببب اقای جئون جرعت یا حقیقت؟
جونگ کوک : حقیقت
یونا : بگو ببینم تو کیو دوست داری
یک لحظه همه جا ساکت شد
( از زبان جونگ کوک )
دیدم همه جا ساکت شد و همه دارن به من نگاه می کنن و لونا هم اونجا بود
یه نگاهی به ا/ت کردم دیدم داره منو با یه حالت سرد و ناراحت نگاه می کنه بعد به چشمای ا/ت نگاه کردم و گفتم
جونگ کوک : من عاشق ا/ت شدم
حمایت.......؟ 💜
۱۴.۳k
۰۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.