فیک ران p 4

یه چی الان مادرم خوابه پس تا دلتون بخواد پارت میزارم 😊

آیییییییی دلمممممممممم
و بله جناب هایتانی متوجه می‌شود
ران :هی مینا اونطوری شدی؟
مینا:ام آره*با خجالت بسیاررر فراوان*
و بله شوهر نداشته تون رف برا مینا جونننننززز دمنوش درست کرد و براش پد گرف ببین بچم چقدر خوبه بزنم ب تخته چشش نزن و آری سانزو و رین و سنجوی عزیز این دو کفتر.....نه چیز انسان ها رو مینگریدن و بقیه اصن انگار تو فیلم غرق شده بودن و ما شاهد بودیم که مینا رو شونه های ران لالا کرده بید و ران بچم پرنسسی بغلش میکنه و میزاره رو تخت مبارکش و تو اتاقشم کمی فضولی موکونه
.
.
.
.
.
.
.
.
.
‌.
.
.
.
.
.فردا صبح شفق
راستی هایتانی ها با ایزانا و مایکی و اما و آکانه و یوزوها اونجان
و شب رین با سنجو خوسید خواب عادی اما مایکی و ایزانا هم با هم آکانه و یوزوها هم باهم
سانزو هم تو اتاقش با ران*ها چیه فک کردی میزارمش پیش مینا؟سانزو:من به نویسنده گفتمااااا*
ویو مینا

صب شفق با صدای خروپف سانزوی صلوات شمار بیدار شدم رفتم پایین تو آشپزخونه ک دیدم ران داره پنکیک درست میکنع واییی چقدر جذابهههه خودااااا


فلش بک😐

ای سانزوی صلوات پدر با این خروپفش نمیزاره بخوابیم اه یه دفعه به ذهنم اومد ک مینا پنکیک میدوسته رفتم براش درست کنم

الان














































































































پارت بعد ساعت ۱۱:۴۵دقیقه میزارم فعلاااا😊