فیک فکر کنم عاشقش شدم پارت ١٧
از زبان هانا
یکی از خدمتکار ها برای شام صدام زد راستش خجالت می کشیدم با جونگ کوک رو به رو بشم به خاطر اتفاقات توی حیاط رفتم پایین که دیدم جونگ کوک سر میز نشسته منم رفتم با فاصله زیادی ازش سر میز نشستم اونم هیچی نگفت و هردو شروع به خوردن کردیم
جونگ کوک : فیلم دوست داری ؟
هانا : چی ؟!
جونگ کوک : گفتم شاید حوصلت سر رفته اگر دوست داری باهم فیلم ببینیم
هانا : باهم ؟!
جونگ کوک : آره
نمیدونم چرا یکهو تصوراتی از خودم و جونگ کوک موقع فیلم دیدن باهم به ذهنم خطور کرد وای هانا من چم شده اینا چیه که من بهش فکر می کنم
هانا : باشه
بعد از غذا با جونگ کوک رفتیم فیلم ببینیم
جونگ کوک : خب فیلم ترسناک ببینیم
هانا : خب می تونیم به جاش
جونگ کوک وسط حرفم پرید و گفت
جونگ کوک : نکنه می ترسی
هانا : چی نه اصلا
جونگ کوک : خب پس فیلم ترسناک ببینیم
هانا : با باشه
جونگ کوک فیلم ترسناک رو گذاشت و من همش داشتم جلوی خودم رو می گرفتم که جیغ نزنم یک جایی از فیلم روحه یکهو جلوی دختره ظاهر میشه و من هم همراه دختره جیغ زدم و پریدم توی بغل جونگ کوک وقتی به خودم اومدم دیدم روی جونگ کوکم و هردو با هم چشم تو چشم شدیم
از زبان جونگ کوک
از اولش مشخص بود هانا میترسه ولی داره جلوی خودش رو میگیره که جیغ نزنه که یکهو روحه ظاهر شد و هانا هم زمان با دختره ی توی فیلم جیغ بلندی کشید و پرید روی من هردو باهم چشم تو چشم شدیم دلم می خواست زمان وایسته و ما همینجوری تو این حالت باشیم یکهو چشمم به لباش افتاد نیرویی داشت منو به سمتش جذب می کرد حرکاتم دست خودم نبود صورتمو بردم نزدیک صورتش و لبام رو روی لباس گذاشتم
از زبان هانا
جونگ کوک داشت بهم نگاه می کرد که یکهو نگاهش افتاد روی لبام و صورتش رو به صورتم نزدیک کرد نمی تونستم تکونی بخورم که یکهو لباش رو روی لبام گذاشت و بوسه ای عاشقانه رو شروع کرد و منم همراهیش کردم و یک بوسه ی عاشقانه رو باهم تجربه کردیم
بچه ها هرچی تلاش می کنم نمی تونم پارت ۵ فیک گذشته ی تلخ رو بزارم چرا ویسگون اینجوری می کنه 😢
لایک و کامنت فراموش نشه
#فیک
#بی_تی_اس
#تهیونگ
#جونگ_کوک
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_تهیونگ
#فیک_جونگ_کوک
یکی از خدمتکار ها برای شام صدام زد راستش خجالت می کشیدم با جونگ کوک رو به رو بشم به خاطر اتفاقات توی حیاط رفتم پایین که دیدم جونگ کوک سر میز نشسته منم رفتم با فاصله زیادی ازش سر میز نشستم اونم هیچی نگفت و هردو شروع به خوردن کردیم
جونگ کوک : فیلم دوست داری ؟
هانا : چی ؟!
جونگ کوک : گفتم شاید حوصلت سر رفته اگر دوست داری باهم فیلم ببینیم
هانا : باهم ؟!
جونگ کوک : آره
نمیدونم چرا یکهو تصوراتی از خودم و جونگ کوک موقع فیلم دیدن باهم به ذهنم خطور کرد وای هانا من چم شده اینا چیه که من بهش فکر می کنم
هانا : باشه
بعد از غذا با جونگ کوک رفتیم فیلم ببینیم
جونگ کوک : خب فیلم ترسناک ببینیم
هانا : خب می تونیم به جاش
جونگ کوک وسط حرفم پرید و گفت
جونگ کوک : نکنه می ترسی
هانا : چی نه اصلا
جونگ کوک : خب پس فیلم ترسناک ببینیم
هانا : با باشه
جونگ کوک فیلم ترسناک رو گذاشت و من همش داشتم جلوی خودم رو می گرفتم که جیغ نزنم یک جایی از فیلم روحه یکهو جلوی دختره ظاهر میشه و من هم همراه دختره جیغ زدم و پریدم توی بغل جونگ کوک وقتی به خودم اومدم دیدم روی جونگ کوکم و هردو با هم چشم تو چشم شدیم
از زبان جونگ کوک
از اولش مشخص بود هانا میترسه ولی داره جلوی خودش رو میگیره که جیغ نزنه که یکهو روحه ظاهر شد و هانا هم زمان با دختره ی توی فیلم جیغ بلندی کشید و پرید روی من هردو باهم چشم تو چشم شدیم دلم می خواست زمان وایسته و ما همینجوری تو این حالت باشیم یکهو چشمم به لباش افتاد نیرویی داشت منو به سمتش جذب می کرد حرکاتم دست خودم نبود صورتمو بردم نزدیک صورتش و لبام رو روی لباس گذاشتم
از زبان هانا
جونگ کوک داشت بهم نگاه می کرد که یکهو نگاهش افتاد روی لبام و صورتش رو به صورتم نزدیک کرد نمی تونستم تکونی بخورم که یکهو لباش رو روی لبام گذاشت و بوسه ای عاشقانه رو شروع کرد و منم همراهیش کردم و یک بوسه ی عاشقانه رو باهم تجربه کردیم
بچه ها هرچی تلاش می کنم نمی تونم پارت ۵ فیک گذشته ی تلخ رو بزارم چرا ویسگون اینجوری می کنه 😢
لایک و کامنت فراموش نشه
#فیک
#بی_تی_اس
#تهیونگ
#جونگ_کوک
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_تهیونگ
#فیک_جونگ_کوک
۱۲۱.۲k
۲۷ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.