راکون کچولو مو صورتی p53
جک:خالی شدی
من:نه
جک:ایرادی ندارد تا جایی که میتونی خودتو خالی کن
من:متاسفم
جک:ایرادی نداره به هر حال اگه بخوایم دقیق بهش فکر کنیم تقصیر من بوده چون همون بار اولی هم باهاش روبه رو شدید تقصیر من بوده اونی که باید متاسف باشه منم نه تو
با این حال تو باهام دوست شدی پس منم میخوام باهات دوست باشم
من:اما این دفعه تقصیر م.. .
جک:سسس نگاه کن آب رودخونه چه قشنگه نمیخوای از چیزی که الان هستی لذت ببری؟ تازه اشم نه من و نه تو اون دفعه و این دفعه هیچوقت واقعا نمیخواستیم که این اتفاقات بیفته پس دیگه بس کن باشه؟
من:ولی کاری که انجام دادم رو تغییر نمیده
جک:اینقدر بحث نکن دیگه
و سرمو برد زیر آب رودخونه و آورد بالا
من:چه کار میکنی
جک:کمک میکردم صورتتو بشوری
من:ها؟
جک:کمک می
من:نه نه منظورم اینه که خودم میتونستم انجامش بدم بعدشم کی اینجوری صورت میشوره
جک:خب این چطوره و آب رود خونه رو با با دست هدایت کرد به سمت لباسام
جک:ای وای به صورتت نخورد دوباره امتحان میکنم و دوباره آب پاشد به صورتم
من:هی بس کن و منم آب پاشیدم به صورتش
جک:چکار میکنی
من:همون کاری که تو میکنی
بعد از اون هردومون با لگد پرت شدیم تو رود خونه
آنیا:دارید بدون ما خوش میگذرونید
بکی:تا حالا آدمی ندیده بودم که بعد از اینکه فهمیده یه کار وحشتناک کرده بره آب بازی
سرمو پایین گرفتم
جک:هی بس کنید اگر میخواید فاز بد درست کنید از اینجا برید و همون موقع دوباره سرمو برد زیر آب زیر رود خونه پر از سنگ بود و کله من محکم به سنگ خورد
جیغ آنیا هم بر هوا شد
آنیا:هی چکار میکنی کشتیش بدبختو سریع از آب کشیدم بیرون و آروم شروع کرد به ضربه زدن به صورتم
آنیا:هوی دامیان زنده ای الان نباید بمیری زنده بمون
من:چشمام رو از درد بسته بودم سرم خیلی میسوخت
من:زندم ولی.. .
آنیا:ولی چی؟
من:یه سوال دارم
آنیا:چیه؟
من:سرم زخم شده؟
آنیا:وایسا ببینم دستشو کشید روی پیشونیم
من:آی
آنیا:خون میاد.. . خون میاد؟ واییییی خون میادددددد(داد و هوار)
آنیا یهو ولم کرد کرد و منم میخواستم پرت شم کف رود خونه که جک مانع شد
جک:زنده ای؟سالمی؟
بکی:آنیا بلند شو بیا بریم بقیه غذات رو بخور ضعف نکنی بلند شو بیا
و آنیا رو بلند کرد تا برن
آنیا هم که اصلا نمیفهمید چی به چیه بلند شد و رفت
من:فکر کنم حالا دیگه بی حساب شدیم
جک:واقعا احمقی هستی ها هنوز داری به اون فکر میکنی؟
من:آره درسته من یه احمقم
جک:ولی واقعا تقصیر من بود تو اون موقع فقط میخواستی دفاع کنی
من:حالا تو شروع کردی سریع بلند شدم و سرشو زیر آب بردم و دوباره بالا آوردم
جک:چیکار میکنی باز
دیگه حال ندارم
من:نه
جک:ایرادی ندارد تا جایی که میتونی خودتو خالی کن
من:متاسفم
جک:ایرادی نداره به هر حال اگه بخوایم دقیق بهش فکر کنیم تقصیر من بوده چون همون بار اولی هم باهاش روبه رو شدید تقصیر من بوده اونی که باید متاسف باشه منم نه تو
با این حال تو باهام دوست شدی پس منم میخوام باهات دوست باشم
من:اما این دفعه تقصیر م.. .
جک:سسس نگاه کن آب رودخونه چه قشنگه نمیخوای از چیزی که الان هستی لذت ببری؟ تازه اشم نه من و نه تو اون دفعه و این دفعه هیچوقت واقعا نمیخواستیم که این اتفاقات بیفته پس دیگه بس کن باشه؟
من:ولی کاری که انجام دادم رو تغییر نمیده
جک:اینقدر بحث نکن دیگه
و سرمو برد زیر آب رودخونه و آورد بالا
من:چه کار میکنی
جک:کمک میکردم صورتتو بشوری
من:ها؟
جک:کمک می
من:نه نه منظورم اینه که خودم میتونستم انجامش بدم بعدشم کی اینجوری صورت میشوره
جک:خب این چطوره و آب رود خونه رو با با دست هدایت کرد به سمت لباسام
جک:ای وای به صورتت نخورد دوباره امتحان میکنم و دوباره آب پاشد به صورتم
من:هی بس کن و منم آب پاشیدم به صورتش
جک:چکار میکنی
من:همون کاری که تو میکنی
بعد از اون هردومون با لگد پرت شدیم تو رود خونه
آنیا:دارید بدون ما خوش میگذرونید
بکی:تا حالا آدمی ندیده بودم که بعد از اینکه فهمیده یه کار وحشتناک کرده بره آب بازی
سرمو پایین گرفتم
جک:هی بس کنید اگر میخواید فاز بد درست کنید از اینجا برید و همون موقع دوباره سرمو برد زیر آب زیر رود خونه پر از سنگ بود و کله من محکم به سنگ خورد
جیغ آنیا هم بر هوا شد
آنیا:هی چکار میکنی کشتیش بدبختو سریع از آب کشیدم بیرون و آروم شروع کرد به ضربه زدن به صورتم
آنیا:هوی دامیان زنده ای الان نباید بمیری زنده بمون
من:چشمام رو از درد بسته بودم سرم خیلی میسوخت
من:زندم ولی.. .
آنیا:ولی چی؟
من:یه سوال دارم
آنیا:چیه؟
من:سرم زخم شده؟
آنیا:وایسا ببینم دستشو کشید روی پیشونیم
من:آی
آنیا:خون میاد.. . خون میاد؟ واییییی خون میادددددد(داد و هوار)
آنیا یهو ولم کرد کرد و منم میخواستم پرت شم کف رود خونه که جک مانع شد
جک:زنده ای؟سالمی؟
بکی:آنیا بلند شو بیا بریم بقیه غذات رو بخور ضعف نکنی بلند شو بیا
و آنیا رو بلند کرد تا برن
آنیا هم که اصلا نمیفهمید چی به چیه بلند شد و رفت
من:فکر کنم حالا دیگه بی حساب شدیم
جک:واقعا احمقی هستی ها هنوز داری به اون فکر میکنی؟
من:آره درسته من یه احمقم
جک:ولی واقعا تقصیر من بود تو اون موقع فقط میخواستی دفاع کنی
من:حالا تو شروع کردی سریع بلند شدم و سرشو زیر آب بردم و دوباره بالا آوردم
جک:چیکار میکنی باز
دیگه حال ندارم
۲.۷k
۱۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.