خلافکار قسمت ۲۵:
سه ریون درحالی که اشک میریخت تو چشمای تهیونگ نگاه میمیکرد که صورتشو گرفتو روی پنجه ی پاش ایستاد و تهیونگو ب.و.س.ی.د تهیونگ شوکه شد اما بعدش همراهی کرد و سه ریون رو بغل گرفت و زیر بارون خیس شدن،جیمین توی اتاقش داشت از پنجره بارون رو تماشا میکرد،منم توی اتاقم همش به اون لحظه فکر میکردم قلبم تند میزد نه این عشق نیست اما اگر باشه چی؟خودمو روی تختم انداختمو خندیدم نامجون رفت اتاق جیمین،نامجون:جیمین اون دختر کی اومد پس چرا من خبر نداشتم چرا نگفتی اون یوری نیست و نگفتی یوری مرده
جیمین:متاسفم باید زودتر میگفتم حتی نفهمیدم چطور گذشت
نامجون:خیله خب حالا ببینم این قضیه ی توی سر و کلهی هم زدن شماها چیه؟حواست هست اون هم یه دختره یا نه؟
جیمین:آره و من هیچ مشکلی با این قضیه ندارم من دیگه بهش اعتماد دارم هم راجب عضویتش و هم راجب خودش
نامجون:جیمین تو چت شده پس مافیا رو اینجوری اداره میکنی؟
جیمین:میتونم برم و قید همه چیزو بزنم اما از اون دختر دست نمیکشم
نامجون:تو درگیر عشق شدی؟نمیخوای به خودت بیای اون ممکنه مارو لو بده مافیا رو به باد میده!
جیمین:نه اونم دیگه احتمالا تا الان حسی پیدا کرده
نامجون:ولی جیمین یادت نیست یه سول چطور...
جیمین:اون یه سول نیست منم ولش نمیکنم من عاشقش شدم
نامجون:ولی اینو بدون عشق هیچ چیزو تغییر نمیده
من اومدم از اتاقم بیرون نامجون هم اومد بیرون که منو دید،نامجون:تو همه چیزو به باد میدی طعمه میشیو باعث نابودی جیمین میشی!
گفتم:تموم شد؟حالا با اجازه میخوام برم پیش عشقم
نامجون رفت منم رفتم داخل اومدم کنار جیمین گفتم:هر روز خدا رو پشت این پنجره ای؟
جیمین:من عاشق هوای ابریم
گفتم:واقعا؟نامجون چشه؟چرا انقدر ازم متنفره؟
جیمین:اون از عشق صدمه دیده دلیلش هان یه سوله!
گفتم:زن جانگ جه هوا؟
جیمین همه چیزو بهم گفتم منم درک کردم،شب شده بود جه هوا دید یه سول نیومد که رفت از عمارت ببینه میبینش یا نه در عمارت رو که باز کرد اومد بیرون درست یه سول رو کنار دیوار غرق در خ.و.ن دید شوکه شد
جه هوا داد زد:یه سول!یه سول!بیدارشو یه سول!یه سووووول!اینجور نمیشه نباید منو تنها بذاری!منم باهات میام دو دقیقه صبر کن عزیزم!یه سول!
جه هوا از زیر کتش ا.س.ل.ح.ه درآورد به خودش هم دو تا شلیک کرد،تهیونگ:همه چیز تموم شد
سه ریون:واقعا؟یعنی میتونیم تا ابد عاشق هم باشیم؟
تهیونگ:آره بخاطر تو حاضرم از همه چیز بگذرم
سه ریون:دوستت دارم
تهیونگ:عاشقتم
اونا به هم لبخند زدن،جیمین چیزی حس کرد گفت:تموم شد!همه چیز تموم شد
گفتم:چی شد؟منم حسش کردم
جیمین:حس میکنم کسی انتقاممون رو گرفتهو الان اینجاست بیا بریم
جیمین دستمو گرفتو اومدیم پایین آجوما درو باز کرد که تهیونگ و سه ریون رو دیدیم
جیمین:متاسفم باید زودتر میگفتم حتی نفهمیدم چطور گذشت
نامجون:خیله خب حالا ببینم این قضیه ی توی سر و کلهی هم زدن شماها چیه؟حواست هست اون هم یه دختره یا نه؟
جیمین:آره و من هیچ مشکلی با این قضیه ندارم من دیگه بهش اعتماد دارم هم راجب عضویتش و هم راجب خودش
نامجون:جیمین تو چت شده پس مافیا رو اینجوری اداره میکنی؟
جیمین:میتونم برم و قید همه چیزو بزنم اما از اون دختر دست نمیکشم
نامجون:تو درگیر عشق شدی؟نمیخوای به خودت بیای اون ممکنه مارو لو بده مافیا رو به باد میده!
جیمین:نه اونم دیگه احتمالا تا الان حسی پیدا کرده
نامجون:ولی جیمین یادت نیست یه سول چطور...
جیمین:اون یه سول نیست منم ولش نمیکنم من عاشقش شدم
نامجون:ولی اینو بدون عشق هیچ چیزو تغییر نمیده
من اومدم از اتاقم بیرون نامجون هم اومد بیرون که منو دید،نامجون:تو همه چیزو به باد میدی طعمه میشیو باعث نابودی جیمین میشی!
گفتم:تموم شد؟حالا با اجازه میخوام برم پیش عشقم
نامجون رفت منم رفتم داخل اومدم کنار جیمین گفتم:هر روز خدا رو پشت این پنجره ای؟
جیمین:من عاشق هوای ابریم
گفتم:واقعا؟نامجون چشه؟چرا انقدر ازم متنفره؟
جیمین:اون از عشق صدمه دیده دلیلش هان یه سوله!
گفتم:زن جانگ جه هوا؟
جیمین همه چیزو بهم گفتم منم درک کردم،شب شده بود جه هوا دید یه سول نیومد که رفت از عمارت ببینه میبینش یا نه در عمارت رو که باز کرد اومد بیرون درست یه سول رو کنار دیوار غرق در خ.و.ن دید شوکه شد
جه هوا داد زد:یه سول!یه سول!بیدارشو یه سول!یه سووووول!اینجور نمیشه نباید منو تنها بذاری!منم باهات میام دو دقیقه صبر کن عزیزم!یه سول!
جه هوا از زیر کتش ا.س.ل.ح.ه درآورد به خودش هم دو تا شلیک کرد،تهیونگ:همه چیز تموم شد
سه ریون:واقعا؟یعنی میتونیم تا ابد عاشق هم باشیم؟
تهیونگ:آره بخاطر تو حاضرم از همه چیز بگذرم
سه ریون:دوستت دارم
تهیونگ:عاشقتم
اونا به هم لبخند زدن،جیمین چیزی حس کرد گفت:تموم شد!همه چیز تموم شد
گفتم:چی شد؟منم حسش کردم
جیمین:حس میکنم کسی انتقاممون رو گرفتهو الان اینجاست بیا بریم
جیمین دستمو گرفتو اومدیم پایین آجوما درو باز کرد که تهیونگ و سه ریون رو دیدیم
۷۰۵
۱۴ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.