عشق ارباب۲
پارت۱۱
رفتیم تو که دیدیم اجوما داره گریه میکنه و زخمی شده
رفتیم پیشش
کوک:اجوما چی شده؟
اجوما:یه یه مرده و زنده اومدن ووو بچه ها رو بردن(گریه)ببخشید
ات:چی کوک چی میگه اجوما اجوما لطفا بگو دروغ میگی (گریه)
کوک:یعنی چی
کوک رفت بیرون تا دوربین ها رو چک کنه منم همونجا موندم گریه میکردم چرا امسال اینجوریه چرا یهو آنقدر غم افتاد تو زندگیمون
تهیونگ: ات چیزی نیست پیداشون میکنیم
ات:اگه چیزیشون بشه چی
تهیونگ:نه اونا فندوقای عمون مگه میشه
ات:دیگه فندقای نیستن تهیونگ(گریه و تهیونگ بغلش میکنه)
کوک:پیداش کردم می سون و به مرده نمیشناسمش تو میشناسیش ات
عکسو دیدم جانگ بود (دوست پسر قبلی ات که اذیتش میکرد)
ات:من اینو میشناسم
کوک:میشناسی ؟کیه
ات:جانگ
کوک:جانگ کیه
ات:ماجرا رو تعریف میکنه
کوک:یعنی چی یعنی تو قبلاً
ات:نه جدی نبود من دوسش نداشتم
کوک: چرا بهم نگفتی(داد)
ات:چیز مهمی نبود
کوک:بازم باید میگفتی (داد)
تهیونگ: کوک (داد)الان وقت این حرفا نیست
کوک:هوفففف خوب اشکال نداره ات شماره ای داری
ات:نه ندارم
ویو ات
ات :کوک تو شماره سومین داری
کوک:اره بزار ببینم جواب میده
کوک زنگ زد که بعد چندتا بوق برداشت
سومین:اووو میبینم آقای جئون بلاخره به من زنگ زد چه دیر
کوک:خ.ف.ش.و ه.ر.ز.ه(داد)
سومین:درست حرف بزن کوک الان جون بچه هات دست کنه
کوک:خ.ف.ش.و بگو بچه هام کجان (داد)
سومین:همینجا گوش کن دارن گریه میکنن
کوک:اذیتشون نکن(داد)
سومین:اگه میخوای پرنسس هات زنده بمون باید ملکت بفرستی اینجا
کوک:هه فکر کردی من به حرف تو گوش میدم اشتباه نکن پیدات میکنم و می.کش.مت
سومین:باشه پس با بچه هات خدافظی کن
کوک:اگه یک تار موشون کم بشه کشتمت
سومین:تا چهار ساعت دیگه وقت داری یا بچه ها یا ات فعلا عزیزم
قطع کرد
ات:چی گفت کوک
کوک:هیچی
ات:یعنی چی هیچی بگو ببینم
کوک:برای اینکه بچه هارو بدن تورو میخوان
ات:چی
تهیونگ:نمیشه همچین ریسکی کنیم اگه این مرده همون مرد توی بیمارستان باشه چی معلومه قصدش چیه
ات:ولی بچه هام گناه دارم که به خاطر من بمیرن من میرم
کوک :چی میگی ات همونجوری که جون بچه ها برام خیلی ارزش داره جون تو هم خیلی ارزش داره میفهمی
ات :ولی بچه ها رو میکشه کوک من میرم قول میدم سالم بیام بیرون
کوک : نمیشه ات نمیشه
تهیونگ:
رفتیم تو که دیدیم اجوما داره گریه میکنه و زخمی شده
رفتیم پیشش
کوک:اجوما چی شده؟
اجوما:یه یه مرده و زنده اومدن ووو بچه ها رو بردن(گریه)ببخشید
ات:چی کوک چی میگه اجوما اجوما لطفا بگو دروغ میگی (گریه)
کوک:یعنی چی
کوک رفت بیرون تا دوربین ها رو چک کنه منم همونجا موندم گریه میکردم چرا امسال اینجوریه چرا یهو آنقدر غم افتاد تو زندگیمون
تهیونگ: ات چیزی نیست پیداشون میکنیم
ات:اگه چیزیشون بشه چی
تهیونگ:نه اونا فندوقای عمون مگه میشه
ات:دیگه فندقای نیستن تهیونگ(گریه و تهیونگ بغلش میکنه)
کوک:پیداش کردم می سون و به مرده نمیشناسمش تو میشناسیش ات
عکسو دیدم جانگ بود (دوست پسر قبلی ات که اذیتش میکرد)
ات:من اینو میشناسم
کوک:میشناسی ؟کیه
ات:جانگ
کوک:جانگ کیه
ات:ماجرا رو تعریف میکنه
کوک:یعنی چی یعنی تو قبلاً
ات:نه جدی نبود من دوسش نداشتم
کوک: چرا بهم نگفتی(داد)
ات:چیز مهمی نبود
کوک:بازم باید میگفتی (داد)
تهیونگ: کوک (داد)الان وقت این حرفا نیست
کوک:هوفففف خوب اشکال نداره ات شماره ای داری
ات:نه ندارم
ویو ات
ات :کوک تو شماره سومین داری
کوک:اره بزار ببینم جواب میده
کوک زنگ زد که بعد چندتا بوق برداشت
سومین:اووو میبینم آقای جئون بلاخره به من زنگ زد چه دیر
کوک:خ.ف.ش.و ه.ر.ز.ه(داد)
سومین:درست حرف بزن کوک الان جون بچه هات دست کنه
کوک:خ.ف.ش.و بگو بچه هام کجان (داد)
سومین:همینجا گوش کن دارن گریه میکنن
کوک:اذیتشون نکن(داد)
سومین:اگه میخوای پرنسس هات زنده بمون باید ملکت بفرستی اینجا
کوک:هه فکر کردی من به حرف تو گوش میدم اشتباه نکن پیدات میکنم و می.کش.مت
سومین:باشه پس با بچه هات خدافظی کن
کوک:اگه یک تار موشون کم بشه کشتمت
سومین:تا چهار ساعت دیگه وقت داری یا بچه ها یا ات فعلا عزیزم
قطع کرد
ات:چی گفت کوک
کوک:هیچی
ات:یعنی چی هیچی بگو ببینم
کوک:برای اینکه بچه هارو بدن تورو میخوان
ات:چی
تهیونگ:نمیشه همچین ریسکی کنیم اگه این مرده همون مرد توی بیمارستان باشه چی معلومه قصدش چیه
ات:ولی بچه هام گناه دارم که به خاطر من بمیرن من میرم
کوک :چی میگی ات همونجوری که جون بچه ها برام خیلی ارزش داره جون تو هم خیلی ارزش داره میفهمی
ات :ولی بچه ها رو میکشه کوک من میرم قول میدم سالم بیام بیرون
کوک : نمیشه ات نمیشه
تهیونگ:
۷.۲k
۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.