سناریو...
#سناریو...
ادامه ی قبلی...
تهیونگ:
دو هفته از قرار گذاشتنتون میگذشت و تاحالا همدیگرو نبوسیده بودین، اون سمت چپ لبش یه پیرسینگ داشت و خیلی بهش میومد، توی خونه ی تهیونگ بودی و درحال تماشای فیلم بودید که خیلی ناگهانی بوسیدت و تو ام باهاش همکاری کردی، نمیدونی چطوری ولی پیرسینگش به لبات گیر کرد باعث شد لبات زخم بشه
ات: ایی..تهیونگ لبام
با نگرانی بهت خیره شد
ته ته: چیشد؟ درد گرفت؟ ببخشید من...من یکم...کنترلمو از دست دادم...
ات: تهیونگ...اروم باش...فقط لبام به پیرسینگت گیر کرد و زخم شد
ته ته: از اولشم ایده ی پیرسینگ اشتباه بود...ببخشید بیب...از این به بعد حواسم هست.
..........
جونگکوک:
همیشه قبل از خوردن صبحانه میبوسیدت ولی به خاطر پیرسینگ روی لبش مجبور بود زیاد طولانیش نکنه
اما امروز به طرز عجیبی وحشی شده بود و بوسه اتون رو طولانی کرد، به خاطر پیرسینگش لبت زخم شد ولی اون همینجوری ادامه داد تا وقتی که نفس کم اوردین
وقتی ازت جدا شد اخم کردی و مشت ارومی به سینش زدی
ات: جونگکوکا...
کوک: چیشده؟ چرا میزنی؟
ات: لبم زخم شد...چرا انقدر طولانیش کردی؟
کوک: چون دوست داشتم...اههه خدا...من دیگه نمیتونم تحمل کنم...به خاطر این پیرسینگ کوفتی نمیتونم درست حسابی ببوسمت...دیگه نمیزنمش...
ات: نه نه...بزنش...خواهش میکنم بزنش...اگه نزنی مطمئنم لبامو از جا میکنی...
با صدای بلندی خندید، پیرسینگش رو دراورد و دوباره بوسیدت
خب خب...چطور بود؟ 🙂♥
برای گذاشتن سناریو های بیشتر انرژی میخوام🥹سو لایک و کامنت یادت نره بیب♥🫶🏻
ادامه ی قبلی...
تهیونگ:
دو هفته از قرار گذاشتنتون میگذشت و تاحالا همدیگرو نبوسیده بودین، اون سمت چپ لبش یه پیرسینگ داشت و خیلی بهش میومد، توی خونه ی تهیونگ بودی و درحال تماشای فیلم بودید که خیلی ناگهانی بوسیدت و تو ام باهاش همکاری کردی، نمیدونی چطوری ولی پیرسینگش به لبات گیر کرد باعث شد لبات زخم بشه
ات: ایی..تهیونگ لبام
با نگرانی بهت خیره شد
ته ته: چیشد؟ درد گرفت؟ ببخشید من...من یکم...کنترلمو از دست دادم...
ات: تهیونگ...اروم باش...فقط لبام به پیرسینگت گیر کرد و زخم شد
ته ته: از اولشم ایده ی پیرسینگ اشتباه بود...ببخشید بیب...از این به بعد حواسم هست.
..........
جونگکوک:
همیشه قبل از خوردن صبحانه میبوسیدت ولی به خاطر پیرسینگ روی لبش مجبور بود زیاد طولانیش نکنه
اما امروز به طرز عجیبی وحشی شده بود و بوسه اتون رو طولانی کرد، به خاطر پیرسینگش لبت زخم شد ولی اون همینجوری ادامه داد تا وقتی که نفس کم اوردین
وقتی ازت جدا شد اخم کردی و مشت ارومی به سینش زدی
ات: جونگکوکا...
کوک: چیشده؟ چرا میزنی؟
ات: لبم زخم شد...چرا انقدر طولانیش کردی؟
کوک: چون دوست داشتم...اههه خدا...من دیگه نمیتونم تحمل کنم...به خاطر این پیرسینگ کوفتی نمیتونم درست حسابی ببوسمت...دیگه نمیزنمش...
ات: نه نه...بزنش...خواهش میکنم بزنش...اگه نزنی مطمئنم لبامو از جا میکنی...
با صدای بلندی خندید، پیرسینگش رو دراورد و دوباره بوسیدت
خب خب...چطور بود؟ 🙂♥
برای گذاشتن سناریو های بیشتر انرژی میخوام🥹سو لایک و کامنت یادت نره بیب♥🫶🏻
۳.۸k
۱۷ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.