سناریو اسلیترین
وقتی اولین سالشون بود اومدن هاگوارتز مثل مادر میموندی ولی اونا از سال دوم به بعد عاشقت میشن و تو سال آخرته و چند روز بعد فارخالتحصیل میشی و می خوای بری و می خوان اعتراف کنن
ریاکشن:
درخواستی*
هری: میاد اتاقت و رو تخت کنارت میشینه
هری: میگم... آدم میتونه با مادرش ازدواج کنه؟
ا/ت: خب معلومه ک ن
هری: پس... درسته ک ت مثل مادر برام میمیونی ولی من... من...دوستت دارم
دریکو : از ترس اینکه رد بشه اعتراف نمیکنه
وقتی داشتی سوار قطار میشدی دیدی کوپه ویژه داری فک کردی دامبلدور اینکارو کرده ولی وقتی واردش شدی ی جعبه تقریبا کوچیک و ی نامه بود
نامه: ت منو مثل پسرت میبینی اما من واقعا عاشقتم.. حتی اگه عشقمو قبول نمیکنی لطفا کادو رو قبول کن
کادو=ی کراپ سبز جذب با ی دامن مشکی کوتاه جذب
ریگولوس: وقتی فهمید داری میری تعجب کرد سریع میاد پیشت و کنارت موقع ناهار میشینه
ا/ت: چیزی شده؟
ریگولوس: میشه ازت خواهشی کنم ؟
ا/ت: مشکل چیه؟
ریگولوس: راستش .. میخوام ت این چند روز باقی مونده بیشتر از یک دوست باشیم.. میدونم درخواستم احمقانس ت ازم بزرگ تری ولی من.. ارزوم بودن با توعه
تام: تام نمیخواست عشقشو بت قبول کنه واسه همین ماری رو میفرسته پیشت ت اول میترسی ولی وقتی میفهمی از طرف اونه ترست میریزه و اوم مار تورو سمت تالار اسرار میبره ساعت ۱۲ شب بود و ت منتظر بودی تام رو ببینی وقتی وارد تالار شدی دیدی در و دیوارای تالار پرو وسایل تزئینی و ی میز بزرگ و ی کیک دو طبقه روی میزه ک روس نوشته : شاید عاشقتم نباشی ولی من ک عاشقتم ملکه ی تاریکی
مایل ب پارت دو؟؟
ریاکشن:
درخواستی*
هری: میاد اتاقت و رو تخت کنارت میشینه
هری: میگم... آدم میتونه با مادرش ازدواج کنه؟
ا/ت: خب معلومه ک ن
هری: پس... درسته ک ت مثل مادر برام میمیونی ولی من... من...دوستت دارم
دریکو : از ترس اینکه رد بشه اعتراف نمیکنه
وقتی داشتی سوار قطار میشدی دیدی کوپه ویژه داری فک کردی دامبلدور اینکارو کرده ولی وقتی واردش شدی ی جعبه تقریبا کوچیک و ی نامه بود
نامه: ت منو مثل پسرت میبینی اما من واقعا عاشقتم.. حتی اگه عشقمو قبول نمیکنی لطفا کادو رو قبول کن
کادو=ی کراپ سبز جذب با ی دامن مشکی کوتاه جذب
ریگولوس: وقتی فهمید داری میری تعجب کرد سریع میاد پیشت و کنارت موقع ناهار میشینه
ا/ت: چیزی شده؟
ریگولوس: میشه ازت خواهشی کنم ؟
ا/ت: مشکل چیه؟
ریگولوس: راستش .. میخوام ت این چند روز باقی مونده بیشتر از یک دوست باشیم.. میدونم درخواستم احمقانس ت ازم بزرگ تری ولی من.. ارزوم بودن با توعه
تام: تام نمیخواست عشقشو بت قبول کنه واسه همین ماری رو میفرسته پیشت ت اول میترسی ولی وقتی میفهمی از طرف اونه ترست میریزه و اوم مار تورو سمت تالار اسرار میبره ساعت ۱۲ شب بود و ت منتظر بودی تام رو ببینی وقتی وارد تالار شدی دیدی در و دیوارای تالار پرو وسایل تزئینی و ی میز بزرگ و ی کیک دو طبقه روی میزه ک روس نوشته : شاید عاشقتم نباشی ولی من ک عاشقتم ملکه ی تاریکی
مایل ب پارت دو؟؟
۱۴.۶k
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.