تک گلوله(پارت۵)
در کل مشکوک میزنن آروم رفتم در گوش رادوین گفتم :رادی جان پارسا اینا یه ریگی توی کفششون هست
-فوضولی نکن بچه
رومو کردم اونور که با پارسا روبرو شدم
-اعععع تویی برو گمشو اصلا رادوین کوش؟
پارسا:پیش راستین
-اصلا برین گمشین همتون با همتون قهرم ارتاااااااااااا کجایییییی؟
رایان:زهرمار داد نکش صداتو بیار پایین ارتا نیست
-کجاست؟
رایان:به تو چه بچه جون
-وبتزتتدرتدحتکربادد(ادا در اوردن)
اریا:ارماننننن
-خو چیه؟
فربد:هیچی عزیز دلم بهشون توجه نکن برو لباس بپوش بریم بیرون به آرامم بگو بی زحمت به آرتا هم زنگ بزن اگه دوست داشت همراه ما بیاد پاشو دورت بگردم پاشو
-چشمممممم
فربد:چشمت بی بلا
فربد:اع رادوین بدو برو توهم لباس بپوش راستین بی زحمت بزار بره
از زبان رایان
بعد از رفتن اون سلیطه
وجی:سلیطه رو برای خانوم ها استفاده میکنن
-تو خفه وجدان نا عزیزم
اره داشتم میگفتم بعد از رفتن اون فربد به پارسا و راستین گفت برن لباس بپوشن
ارتان:اععع رادوین کو؟
رونیکا:تا فربد گفت برو لباس بپوش سریع رفت لباس انتخاب کنه
فربد:آنقدر سخت گیره تو انتخاب لباس؟
-اهوم به خودت رفته
و با عصبانیت زل زدم بهش که خودش رو زد به کوچه ننه علی چپ به من بیتوجهی میکنی آقا فربد دارم برات وایسا و تماشا کن
وجی:فعلا که نشسته
-آقا یکی اینو خفه کنه
عرررررررررررررررررررر
-وات د فاک؟صدای موبایل کدوم ابلهی؟
اریا:آرمان
پارسا:داداش بی زحمت موبایل رو بده من
اریا:اخه
قبل این که اریا چیزی بگه ارتان گوشی رو گرفت و داد به پارسا پارسا هم موبایل رو خاموش کرد و گذاشت توی جیبش
فرید:اریا جان یه گلپر برای عشق من دود کن چشمش نزنن آنقدر این پسره ما خوشتیپه
پارسا که فقط و فقط پیش فربد خودش رو لوس میکرد رفت پیشش نشست فربد دستاشو دور شونش پیچید و چون رشتشون مثل همه داشتن دربارهی درس ها حرف میزدن از حرص قرمز شده بودم که در باز شد و
-فوضولی نکن بچه
رومو کردم اونور که با پارسا روبرو شدم
-اعععع تویی برو گمشو اصلا رادوین کوش؟
پارسا:پیش راستین
-اصلا برین گمشین همتون با همتون قهرم ارتاااااااااااا کجایییییی؟
رایان:زهرمار داد نکش صداتو بیار پایین ارتا نیست
-کجاست؟
رایان:به تو چه بچه جون
-وبتزتتدرتدحتکربادد(ادا در اوردن)
اریا:ارماننننن
-خو چیه؟
فربد:هیچی عزیز دلم بهشون توجه نکن برو لباس بپوش بریم بیرون به آرامم بگو بی زحمت به آرتا هم زنگ بزن اگه دوست داشت همراه ما بیاد پاشو دورت بگردم پاشو
-چشمممممم
فربد:چشمت بی بلا
فربد:اع رادوین بدو برو توهم لباس بپوش راستین بی زحمت بزار بره
از زبان رایان
بعد از رفتن اون سلیطه
وجی:سلیطه رو برای خانوم ها استفاده میکنن
-تو خفه وجدان نا عزیزم
اره داشتم میگفتم بعد از رفتن اون فربد به پارسا و راستین گفت برن لباس بپوشن
ارتان:اععع رادوین کو؟
رونیکا:تا فربد گفت برو لباس بپوش سریع رفت لباس انتخاب کنه
فربد:آنقدر سخت گیره تو انتخاب لباس؟
-اهوم به خودت رفته
و با عصبانیت زل زدم بهش که خودش رو زد به کوچه ننه علی چپ به من بیتوجهی میکنی آقا فربد دارم برات وایسا و تماشا کن
وجی:فعلا که نشسته
-آقا یکی اینو خفه کنه
عرررررررررررررررررررر
-وات د فاک؟صدای موبایل کدوم ابلهی؟
اریا:آرمان
پارسا:داداش بی زحمت موبایل رو بده من
اریا:اخه
قبل این که اریا چیزی بگه ارتان گوشی رو گرفت و داد به پارسا پارسا هم موبایل رو خاموش کرد و گذاشت توی جیبش
فرید:اریا جان یه گلپر برای عشق من دود کن چشمش نزنن آنقدر این پسره ما خوشتیپه
پارسا که فقط و فقط پیش فربد خودش رو لوس میکرد رفت پیشش نشست فربد دستاشو دور شونش پیچید و چون رشتشون مثل همه داشتن دربارهی درس ها حرف میزدن از حرص قرمز شده بودم که در باز شد و
۲.۲k
۰۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.