چند پارتی نامجون
تصمیم گرفتم سوپرایز کنمش شروع کردم به خونه تمیز کردن دو ساعت طول کشید بعد رفتم یه دوش بیست مینی گرفتم بعدش رفتم بیرون خرید ناهار مهم نیود چون نامجون از وقتی باهام دعوا کرد ناهار نمیومد خونه منم رفتم پاساژ کلی وسایل خریدم یه لباس باز قشنگ برای خودم یه گردنبند ست گوشواره با لوازم آرایش اینا بعدم رفتم برا نامجون یه باکس عاشقانه خریدم یه دسته گل قرمز سفید خریدم بعدش رفتم خونه ساعت حدود شیش نیم میشد دیگه بعد رفتم غذا های مورد علاقشو درست کنم خداروشکر وسایل مورد نیاز بود کادو های نامجون گذاشتم رو میز خونه رو تزعین کردم لباسم آماده گذاشتم رو تخت شروع کردم به اشپزی
ویو نامجون
از خونه زدم بیروم چون اگه میموندم قطعا با ا.ت استی میکردم چون عاشقشم
تصمیم گرفتم برام خونه جین رفتم دم در خونش ایفن زدم برداشت
علامت جین=
=کیه
÷منم نامجون
=بیا
=خوش اومدی داش
÷مرسی
=چی شده ازین ورا
÷با ا.ت دعوا کردم یه هفته اس حالم بده
=چرا چی شده؟؟؟!
ویو نامجون
از خونه زدم بیروم چون اگه میموندم قطعا با ا.ت استی میکردم چون عاشقشم
تصمیم گرفتم برام خونه جین رفتم دم در خونش ایفن زدم برداشت
علامت جین=
=کیه
÷منم نامجون
=بیا
=خوش اومدی داش
÷مرسی
=چی شده ازین ورا
÷با ا.ت دعوا کردم یه هفته اس حالم بده
=چرا چی شده؟؟؟!
۶.۰k
۲۷ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.