پارت ۸۰
پارت ۸۰
ویو ته
+اوممممم باشه(خمیازه)
بعد رفتن هیونگ یکم دیگه دراز کشیدم که کوک قل خورد روم و بغلم کرد .
با اینکه خنده ام گرفته بود از موهایی که حالا دقیقا جلو چشام بودن فقط دستم رو انداختم دور کمرش و به موهاش بوسه زدم.
ویو جین
رفتم بالا تا ته و کوک رو صدا کنم آماده شن . چون قرار بود ۲ ساعت دیگه حرکت کنیم سمت شهر
رفتم بالا که دیدم دست ته روی سر کوک و دست کوک دور کمر ته بود .
اَیش چندشای عاشق //:
انقدر صداشون کردم که دهنم کف کرد
بلاخره داد زدم سرشون که بیدار شدن
بعد از قر قر هاشون رفتم پایین و رامن رو کشیدم تو ظرف ها و گذاشتم تا بچه ها بیان
بعد چند مین همه اومدن به جز کوک و تهیونگ
جین : شیطونه میگه برم یهو در رو باز کنم وسط کارشون .... ای بابا
نامجون : یا جین بشین میان
لارا : میرم صداشون کنم .
نامجون : یا لار....
جین : اِی ول کن دیگه ، برو برو لارا
نامجون : (پوکر فیس) /:
تقریبا ۵ مین بعد لارا با صورتی که از خنده کاملا قرمز شده بود اومد و نشست
وقتی پرسیدیم چیشده شروع کرد خندیدن
جیمین : چیشد یهو؟!(تعجب)
لارا : هومممم ب...ببخشید(خنده)
لارا : اهم ... آخه...هعی خیلی صحنه های مزخرفی در میارن ؛ رفتم بالا دیدم ....
جیهوپ : دیدی...؟!
لارا : هعی هیچی کوک رو ته بود و خلاصه که تو حلق هم بودن
شوگا : خودم باید دست به کار شم .
نامجون : یااااااااا بسه دیگه . هر کدوم میرید یه چیزی میشه ؛ خودم میرم گوشش شون رو میگیرم میارم . شوگا بشین .
شوگا :(تعجب)
نامجون با عصبانیت رفت بالا و بعد ۴ مین برگشت . تهیونگ و جونگ کوک هم با سرای پایین داشتن پشت نام میومدن .
واقعا فکر نمیکردم انقدر بتونه کنترل گر باشه /:
نامجون : اینم دوتا شیطون . بفرما
جین : بیخیال بشینید .. بشینید بخورید باید بریم.
بلاخره خوردیم و بچه ها رفتن سراغ وسایلشون
منم بعد جمع کردن و شستن ظرفا رفتم رو مبل لم دادم و به تلویزیون خیره شدم .
ویو ته
+اوممممم باشه(خمیازه)
بعد رفتن هیونگ یکم دیگه دراز کشیدم که کوک قل خورد روم و بغلم کرد .
با اینکه خنده ام گرفته بود از موهایی که حالا دقیقا جلو چشام بودن فقط دستم رو انداختم دور کمرش و به موهاش بوسه زدم.
ویو جین
رفتم بالا تا ته و کوک رو صدا کنم آماده شن . چون قرار بود ۲ ساعت دیگه حرکت کنیم سمت شهر
رفتم بالا که دیدم دست ته روی سر کوک و دست کوک دور کمر ته بود .
اَیش چندشای عاشق //:
انقدر صداشون کردم که دهنم کف کرد
بلاخره داد زدم سرشون که بیدار شدن
بعد از قر قر هاشون رفتم پایین و رامن رو کشیدم تو ظرف ها و گذاشتم تا بچه ها بیان
بعد چند مین همه اومدن به جز کوک و تهیونگ
جین : شیطونه میگه برم یهو در رو باز کنم وسط کارشون .... ای بابا
نامجون : یا جین بشین میان
لارا : میرم صداشون کنم .
نامجون : یا لار....
جین : اِی ول کن دیگه ، برو برو لارا
نامجون : (پوکر فیس) /:
تقریبا ۵ مین بعد لارا با صورتی که از خنده کاملا قرمز شده بود اومد و نشست
وقتی پرسیدیم چیشده شروع کرد خندیدن
جیمین : چیشد یهو؟!(تعجب)
لارا : هومممم ب...ببخشید(خنده)
لارا : اهم ... آخه...هعی خیلی صحنه های مزخرفی در میارن ؛ رفتم بالا دیدم ....
جیهوپ : دیدی...؟!
لارا : هعی هیچی کوک رو ته بود و خلاصه که تو حلق هم بودن
شوگا : خودم باید دست به کار شم .
نامجون : یااااااااا بسه دیگه . هر کدوم میرید یه چیزی میشه ؛ خودم میرم گوشش شون رو میگیرم میارم . شوگا بشین .
شوگا :(تعجب)
نامجون با عصبانیت رفت بالا و بعد ۴ مین برگشت . تهیونگ و جونگ کوک هم با سرای پایین داشتن پشت نام میومدن .
واقعا فکر نمیکردم انقدر بتونه کنترل گر باشه /:
نامجون : اینم دوتا شیطون . بفرما
جین : بیخیال بشینید .. بشینید بخورید باید بریم.
بلاخره خوردیم و بچه ها رفتن سراغ وسایلشون
منم بعد جمع کردن و شستن ظرفا رفتم رو مبل لم دادم و به تلویزیون خیره شدم .
۲.۱k
۱۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.