«When he was your friend's brother»
«When he was your friend's brother»
«part_³»
ات: وا
لیا: هرچی صداش زدم بلند نشد
(مادر پدر جونگکوک و لیا رو م/ج و ب/ج مینویسم)
م/ج: لیا بیارش داخل جونگکوک هم الام میرم بیدار میکنم
لیا: باش...... بیا تو
رفتم داخل
ات: سلام عمو
ب/ج: سلام عزیزم بشین
جونگکوک ویو
دیشب وسایلم و جمع کردم و گرفتم خوابیدم صبح با سر و صدا مامانم بلند شدم
م/ج: بلند شو دیگه ساعت 10 شد مگه نمیخوای بری جایی
جونگکوک: ولم کن(خواب آلود)
م/ج: خفه شو بلند شو
جونگکوک: باش
مامانم رفت
رفتم جلو آینه
جونگکوک: یا خدا این کیه منم
رفتم دستشویی جلو آینه صورتم و آب زدم و مسواک زدم یه لباس پوشیدم(اسلاید بعد) اومدم موهامو جلو آیننه درست کردم و ساک کوچیکم و برداشتم و جلو آینکه خودم و نگاه کردم چقدر جذاب شدم رفتم پایین از رو پله ها ات و دیدم یه نقشه کشیدم رفت پایین
ب/ج: بیدار شدی
جونگکوک: آره
لیا: میمون
جونگکوک: گراز
لیا: زشت
جونگکوک: خودتی
ات: نظرتون چیه بریم
جونگکوک: وایسا دوستام بیان
زنگ در خورد
جونگکوک: اومدن
رفتم درو باز کردم
جونگکوک: سلامم
تهیونگ: برین اونور کوکی
جونگکوک: ته ته
جین:(خنده شیشه پاک کنی)
جونگکوک: شوگا هیونگ کو
شوگا: اینجام
جونگکوک: هیونگ تازه بیدار شدی
شوگا: آره
نامجون: خب بریم
جونگکوک: بیاین تو
تهیونگ: بریم
جونگکوک: بیاین اینجا کارتون دارم
نامجون: بله
جونگکوک: ببینین بهتون چی میگم اون دختره هست
جین: خب
جونگکوک: ماله منه نگاهش نکنید
جین: خب
جونگکوک: شما لیا رو ببرین تو ماشین خودتون که ات با من بیاد
تهیونگ: یاا
جین: باشه
جونگکوک: همین..... اهممم دخترا بریم
لیا: بیا
ات ویو
بلند شدیم و رفتیم بیرون از عمارت و دیدیم همشون رفتن توی یک ماشین لیا رو هم بردن منم رفتم سمتشون
جین: اینجا جا نداره باید با جونگکوک بیای
ات: چییی... من
تهیونگ: آره تو
جونگکوک: بیا دیگه
ات: اومدم
رفتم و سوار ماشین شدم نشستیم جونگکوک وایساده بود تا اونا برن
ات: چرا ما نمیریم
جونگکوک:......
«part_³»
ات: وا
لیا: هرچی صداش زدم بلند نشد
(مادر پدر جونگکوک و لیا رو م/ج و ب/ج مینویسم)
م/ج: لیا بیارش داخل جونگکوک هم الام میرم بیدار میکنم
لیا: باش...... بیا تو
رفتم داخل
ات: سلام عمو
ب/ج: سلام عزیزم بشین
جونگکوک ویو
دیشب وسایلم و جمع کردم و گرفتم خوابیدم صبح با سر و صدا مامانم بلند شدم
م/ج: بلند شو دیگه ساعت 10 شد مگه نمیخوای بری جایی
جونگکوک: ولم کن(خواب آلود)
م/ج: خفه شو بلند شو
جونگکوک: باش
مامانم رفت
رفتم جلو آینه
جونگکوک: یا خدا این کیه منم
رفتم دستشویی جلو آینه صورتم و آب زدم و مسواک زدم یه لباس پوشیدم(اسلاید بعد) اومدم موهامو جلو آیننه درست کردم و ساک کوچیکم و برداشتم و جلو آینکه خودم و نگاه کردم چقدر جذاب شدم رفتم پایین از رو پله ها ات و دیدم یه نقشه کشیدم رفت پایین
ب/ج: بیدار شدی
جونگکوک: آره
لیا: میمون
جونگکوک: گراز
لیا: زشت
جونگکوک: خودتی
ات: نظرتون چیه بریم
جونگکوک: وایسا دوستام بیان
زنگ در خورد
جونگکوک: اومدن
رفتم درو باز کردم
جونگکوک: سلامم
تهیونگ: برین اونور کوکی
جونگکوک: ته ته
جین:(خنده شیشه پاک کنی)
جونگکوک: شوگا هیونگ کو
شوگا: اینجام
جونگکوک: هیونگ تازه بیدار شدی
شوگا: آره
نامجون: خب بریم
جونگکوک: بیاین تو
تهیونگ: بریم
جونگکوک: بیاین اینجا کارتون دارم
نامجون: بله
جونگکوک: ببینین بهتون چی میگم اون دختره هست
جین: خب
جونگکوک: ماله منه نگاهش نکنید
جین: خب
جونگکوک: شما لیا رو ببرین تو ماشین خودتون که ات با من بیاد
تهیونگ: یاا
جین: باشه
جونگکوک: همین..... اهممم دخترا بریم
لیا: بیا
ات ویو
بلند شدیم و رفتیم بیرون از عمارت و دیدیم همشون رفتن توی یک ماشین لیا رو هم بردن منم رفتم سمتشون
جین: اینجا جا نداره باید با جونگکوک بیای
ات: چییی... من
تهیونگ: آره تو
جونگکوک: بیا دیگه
ات: اومدم
رفتم و سوار ماشین شدم نشستیم جونگکوک وایساده بود تا اونا برن
ات: چرا ما نمیریم
جونگکوک:......
۲۴.۶k
۰۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.