پارت آخر :)
..... : شاهزاده؟ ... (خندیدن) ... یادت باشه من ازت دو ماه بزرگترم اوژونی (چشمک)
.....: البتع(خندیدن)
.
ویو میای بعد دوم:
تاکاهاشی این بعد ... خیلی بهم آرامش میده ، دوسش دارم :)
ویو میا:
تاکاهاشی این بعد .. چقدر شکسته اس :)
میا: .. زخماتو بهم نشون بده
تاکاهاشی ² : چ..چرا؟
میا: می خوام ببینم چقدر در نبودم زخمی شدی پسر نعنآیی :)
تاکاهاشی:(اشک و میا رو بغل کرد): دوست دارم .. م..میا
ویو (..) :
....: شاهزاده ی نعنایی من ... میای این بازی رو تموم کنیم?
.....: البته اوژونی (خندید)
.....: پس دستت رو بده بهم و باهام کمک کن :)
....: دستات؟ ... بیخیال (دریچه ای به دنیای میا باز کرد که الان توش میای بعد دوم هست)
....: آره دستام (اینم دریچه ای به دنیای میای بعد دوم باز کرد که الان میا توش بود)
ویو میای بعد دوم:
ا..اینجا چه خبره؟
ویو میا:
چ..چی ؟
ویو رین:
میا / میای بعد دوم: ننننهههههههه ، تتتااککاااههااشششییییی (جیییغ و گریه)
درسته هر دو تاکاهاشی با یک دست قلبشون از سینه اشون در اومده بود ، اما کار کی بود؟
درسته .. (....) و (....) میا و تاکاهاشی های بالغ تری هستن که حاضر شدن برای نجات دنیا حتا خود دو بعد هاشون رو بکشن ..
ویو میا و میای بعد دوم:
میا / میای ² : ت..تو .. تو دیوونه شدی؟ من فرستادمت بعد خودم تا بتونی راحت تر زندگی کنی(جییغ و گریه)
میا(اوژونی): ... من اون نیستم ... (نیشخند)
میا / میای ² : ... چ..چی؟(گریه)
میا(اوژونی): همه چیز قراره درست بشه !
ویو رین:
یک نور سفیدی ، به چشم میا و میای بعد دوم خورد بی هوش شدن ، وقتی بیدار شدن .. همه چیز درست شده بود ، میای بعد دوم پیش سوجون بود و سوجون دوسش داشت و همه چیز درست شده بود .. و حافظه ی میای بعد دوم پاک شده بود
میا هم وقتی چشم باز کرد توی بغل سوهو و سوجون و مویانگ بود و هیچی یادش نبود ... هر دو میا دیگه کسی به اسم تاکاهاشی رو نمی شناختن :)
.....پایان.....
.....: البتع(خندیدن)
.
ویو میای بعد دوم:
تاکاهاشی این بعد ... خیلی بهم آرامش میده ، دوسش دارم :)
ویو میا:
تاکاهاشی این بعد .. چقدر شکسته اس :)
میا: .. زخماتو بهم نشون بده
تاکاهاشی ² : چ..چرا؟
میا: می خوام ببینم چقدر در نبودم زخمی شدی پسر نعنآیی :)
تاکاهاشی:(اشک و میا رو بغل کرد): دوست دارم .. م..میا
ویو (..) :
....: شاهزاده ی نعنایی من ... میای این بازی رو تموم کنیم?
.....: البته اوژونی (خندید)
.....: پس دستت رو بده بهم و باهام کمک کن :)
....: دستات؟ ... بیخیال (دریچه ای به دنیای میا باز کرد که الان توش میای بعد دوم هست)
....: آره دستام (اینم دریچه ای به دنیای میای بعد دوم باز کرد که الان میا توش بود)
ویو میای بعد دوم:
ا..اینجا چه خبره؟
ویو میا:
چ..چی ؟
ویو رین:
میا / میای بعد دوم: ننننهههههههه ، تتتااککاااههااشششییییی (جیییغ و گریه)
درسته هر دو تاکاهاشی با یک دست قلبشون از سینه اشون در اومده بود ، اما کار کی بود؟
درسته .. (....) و (....) میا و تاکاهاشی های بالغ تری هستن که حاضر شدن برای نجات دنیا حتا خود دو بعد هاشون رو بکشن ..
ویو میا و میای بعد دوم:
میا / میای ² : ت..تو .. تو دیوونه شدی؟ من فرستادمت بعد خودم تا بتونی راحت تر زندگی کنی(جییغ و گریه)
میا(اوژونی): ... من اون نیستم ... (نیشخند)
میا / میای ² : ... چ..چی؟(گریه)
میا(اوژونی): همه چیز قراره درست بشه !
ویو رین:
یک نور سفیدی ، به چشم میا و میای بعد دوم خورد بی هوش شدن ، وقتی بیدار شدن .. همه چیز درست شده بود ، میای بعد دوم پیش سوجون بود و سوجون دوسش داشت و همه چیز درست شده بود .. و حافظه ی میای بعد دوم پاک شده بود
میا هم وقتی چشم باز کرد توی بغل سوهو و سوجون و مویانگ بود و هیچی یادش نبود ... هر دو میا دیگه کسی به اسم تاکاهاشی رو نمی شناختن :)
.....پایان.....
۲.۹k
۲۷ خرداد ۱۴۰۳