عشق کودکی
پارت 12
کوک: مامان چیکار کرده؟
لیا: کوک..
ا/ت: عمو هم..؟
نامجون: دقیقا
ا/ت: یاخدا ( یک لحظه لرزه به تنم افتاد) یوناا..یونا
نامجون: نترس با ته رفته دستشویی
ادمین: بچه اصلا دست کوک و ا/ت بزرگ نمیشه که..از همه ترکیبی میره🤣
کوک: هعیییی
ا/ت: حالا کی میان؟
کوک: 5 دقیقه دیگه
ا/ت: شتتتتت
یونا: ماماااااا
ته: صبر کننن
ا/ت: یهووو یونا با پوشک نیمه بسته جلومون ظاهر شد..* ای وااا خاک به سرمم تههه نمیتونی دو دقیقه بچه رو نگه داریی؟ ( پوشکشو به زور بستم).. بدو بریم شلوارتو بپشونم
یونا: باباااا!
کوک: بیا ما بریم*..تو برو بشین...
ا/ت: باشع
* مهمونا اومدن*
کوک: مامان چیکار کرده؟
لیا: کوک..
ا/ت: عمو هم..؟
نامجون: دقیقا
ا/ت: یاخدا ( یک لحظه لرزه به تنم افتاد) یوناا..یونا
نامجون: نترس با ته رفته دستشویی
ادمین: بچه اصلا دست کوک و ا/ت بزرگ نمیشه که..از همه ترکیبی میره🤣
کوک: هعیییی
ا/ت: حالا کی میان؟
کوک: 5 دقیقه دیگه
ا/ت: شتتتتت
یونا: ماماااااا
ته: صبر کننن
ا/ت: یهووو یونا با پوشک نیمه بسته جلومون ظاهر شد..* ای وااا خاک به سرمم تههه نمیتونی دو دقیقه بچه رو نگه داریی؟ ( پوشکشو به زور بستم).. بدو بریم شلوارتو بپشونم
یونا: باباااا!
کوک: بیا ما بریم*..تو برو بشین...
ا/ت: باشع
* مهمونا اومدن*
۱۳.۶k
۲۴ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.