شرکت اقای کیم...
#شرکت_اقای_کیم
#part9
"ویو ات"
پامو گذاشتم روی میز و رفتم تو گوشیم که خوابم برد
"دوساعت بعد"
کوک:خانم کیم....لطفا بلند شید
نامجون:همیشه اینجوریه؟
صدای اقای کیم رو که شنیدم یهویی بلند شدم..که پام به میز گیر کرد و باسر افتادم زمین
ات:اخخخخخ...واقعا معذرت میخوام اییییییی سرممم
در حالی که موهام توی دهنم بود و یکی از کفشام دراومده بود بلند شدم که اقای کیم و کوک و دیدم که روبه روم وایستاده بودن و کوک لبشو گاز گرفته بود تا جلوی خندشو بگیره ولی اقای کیم خیلییی جدی داشت بهم نگاه میکرد و وقتی که کوک نگاهش بهم افتاد نگاه یهویی بلند بلندخندید..!
ات:اهههه چرا میخندی خوووو...
نامجون:خب خانوم کیم ات..تنبیهت اینه...(خیلیی جدی)
ات:چییییی...تنبیه؟مگه من چیکار کردم؟
نامجون:سرکارت خوابیدی
ات:بلههههه؟؟؟؟؟؟؟کوک....نه ...اقای جئون گفت
کوک:من گفتم؟
و بعدش رو به نامجون گفت
کوک:من هیچوقت همچین حرفی رو نزدم!
ات:مگه...
نامجون:ساکت!(داد)...تنبیهت اینه که به جز کارهای خودت و کار های شرکت شب باید توی شرکت وایستی و همه ی کار های عقب مونده رو انجام بدی!
ات:اما...
نامجون:منظورت چشمه دیگع؟
ات:بله....
نامجون رفت بیرون
منم سر و وضعم و مرتب کردم و نشستم پشت میزم
کوک:خب
ات:ساکت شووووو...تو خودت گفتی که اجازه میده استراحت کنم...نگفتی؟عااا...الان من چیکار کنم؟چرا میزنی زیر حرفت؟ از همون اول بگو اجازه نمیدی دیگه!
#part9
"ویو ات"
پامو گذاشتم روی میز و رفتم تو گوشیم که خوابم برد
"دوساعت بعد"
کوک:خانم کیم....لطفا بلند شید
نامجون:همیشه اینجوریه؟
صدای اقای کیم رو که شنیدم یهویی بلند شدم..که پام به میز گیر کرد و باسر افتادم زمین
ات:اخخخخخ...واقعا معذرت میخوام اییییییی سرممم
در حالی که موهام توی دهنم بود و یکی از کفشام دراومده بود بلند شدم که اقای کیم و کوک و دیدم که روبه روم وایستاده بودن و کوک لبشو گاز گرفته بود تا جلوی خندشو بگیره ولی اقای کیم خیلییی جدی داشت بهم نگاه میکرد و وقتی که کوک نگاهش بهم افتاد نگاه یهویی بلند بلندخندید..!
ات:اهههه چرا میخندی خوووو...
نامجون:خب خانوم کیم ات..تنبیهت اینه...(خیلیی جدی)
ات:چییییی...تنبیه؟مگه من چیکار کردم؟
نامجون:سرکارت خوابیدی
ات:بلههههه؟؟؟؟؟؟؟کوک....نه ...اقای جئون گفت
کوک:من گفتم؟
و بعدش رو به نامجون گفت
کوک:من هیچوقت همچین حرفی رو نزدم!
ات:مگه...
نامجون:ساکت!(داد)...تنبیهت اینه که به جز کارهای خودت و کار های شرکت شب باید توی شرکت وایستی و همه ی کار های عقب مونده رو انجام بدی!
ات:اما...
نامجون:منظورت چشمه دیگع؟
ات:بله....
نامجون رفت بیرون
منم سر و وضعم و مرتب کردم و نشستم پشت میزم
کوک:خب
ات:ساکت شووووو...تو خودت گفتی که اجازه میده استراحت کنم...نگفتی؟عااا...الان من چیکار کنم؟چرا میزنی زیر حرفت؟ از همون اول بگو اجازه نمیدی دیگه!
۱۰.۳k
۲۴ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.