(یوری)
(یوری)
ب سمت خونه رفتمو همچیو به سه جین کفتم واز رستوران مرخصی گرفتم
سه جین گف که امادم میکنه
ارایشم کردو افتاد ب جون موهام
لخت لخت کرده بودشو اولین بار بود که خودمو با موهای صاف میبینم
سه جین: چه دافیییی ..... ساعت ۶ پاشو لباس بپوش ببینمت
جعبرو باز کردم با دیدن ی لباس مشکی خوشگگگگگگل و ست کیف و کفش برق از سرم مرید
یوری: چه خوشگلنننن
سه جین؛ وای دختر برو بپوش بدو
لباس و پوشیدم و ب خودم تو اینه نگاه کردم واییییییی
درو باز کرد که سه حین با دیدنم عاشق شد
سه جین: دافففففففف راستی جواهرات و بنداز
یوری؛ چی
تو حعبه تحش چند تا جعبه مخملی بود بزرگرو باز کردم که با دیدن گردنبند طلا سفبد پشمام ریخت
بدی بار کردم ست اون دست بند بود
و اخرین گوشوار
چییزای که خیلی وقته نداشتم حتی از وقتی دخترم
سه جیح اونارو برا اوکی کردو موهومو دوباره مرتب کرد
ب سمت خونه رفتمو همچیو به سه جین کفتم واز رستوران مرخصی گرفتم
سه جین گف که امادم میکنه
ارایشم کردو افتاد ب جون موهام
لخت لخت کرده بودشو اولین بار بود که خودمو با موهای صاف میبینم
سه جین: چه دافیییی ..... ساعت ۶ پاشو لباس بپوش ببینمت
جعبرو باز کردم با دیدن ی لباس مشکی خوشگگگگگگل و ست کیف و کفش برق از سرم مرید
یوری: چه خوشگلنننن
سه جین؛ وای دختر برو بپوش بدو
لباس و پوشیدم و ب خودم تو اینه نگاه کردم واییییییی
درو باز کرد که سه حین با دیدنم عاشق شد
سه جین: دافففففففف راستی جواهرات و بنداز
یوری؛ چی
تو حعبه تحش چند تا جعبه مخملی بود بزرگرو باز کردم که با دیدن گردنبند طلا سفبد پشمام ریخت
بدی بار کردم ست اون دست بند بود
و اخرین گوشوار
چییزای که خیلی وقته نداشتم حتی از وقتی دخترم
سه جیح اونارو برا اوکی کردو موهومو دوباره مرتب کرد
۱۱.۷k
۱۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.