مافیای خشن من
ᏢᎯᏒᎿ²
با نگاه کردن به پوستر کم کم خوابم برد....صبح با الارم گوشیم بیدار شدم...ساعت ⁶ صبح بود و باید ⁷ اونجا باشم
رفتم کارای لازمو کردم و یه میکاپ ملایم کردم و یه دامن کوتاه با پیرهن مردونه سفید پوشیدم و یه عطر شیرین زدم و تقریبا ساعت 6 و ۴۰ دقیقه بود و رفتم پایین و یه لیوان شیر خوردم و سریع رفتم بیرون....
تو مترو بودم که ساعتمو نگاه کردم ساعت 7 شده بود کارم ساختس..مترو وایساد منم پیاده شدم و یه تاکسی گرفتم و رفتم شرکت
ا.ت:سلام صبح بخیر
منشی:سلام بفرمائیید
ا.ت: برای منشی شدن اومدم
منشی: ااا بله بله چقدر دیر کردید...این فرم رو پر کنید!
ا.ت:چشم
بعد از ۵ دقیقه فرم رو پر کردم و اتاق رئییس رو بهم نشون داد و رفتم داخل
(تق تق)
_بفرمائیید
در رو باز کردم و رفتم تووو اصلا باورم نمیشد اون باشه
همون پسره که اون روز تو کافه دیدم...عجب برخوردی!
ا.ت:س...لام
_سلام بشین
_خب
ا.ت:امم من برای منشی شدن اومدم دیگهه
_اها یادم اومد...خوبی؟
ا.ت:بله
_خبب ببین اتاقت هنوز اماده نیست و باید یه هفته تو اتاق من کارتو راه بندازی
ا.ت:بله چشم
_اا راستی من کیم تهیونگم میتونی بهم بگی اقای کیم
ا.ت: بله چشم م...منم جانگ ا.ت هستم
_اوکی...موفق باشی
ا.ت:مرسی
رفتم رو صندلی مخصوصم نشستم...کار با کامپیوتر رو بلد بودم و یه پیام از کامپیوتر دریافت کردم و بازش کردم...
رئییس یه فایل داده بود که از اون طرف بهم گفت مرتبشون کن
ا.ت:ب...ببخش..ید
_جانم؟؟
ا.ت:این فایلارو براساس چی مرتب کنم؟!
_براساس هیچی
_فقط بلدی فایل درست کنی؟از اون حرفه ایا
ا.ت: نه
_باشه
~~~~
فایلا خیلی زیاد بود برای همین تا نصف شب طول کشید و امروزم چون کافه به دلیلی تعطیل بود نرفتم....هفف گردنم شکستتت
خوابم برده بودد...که با صدای رعد و برق بیدار شدمم و دیدم رئییس کنارمه و درجا بلند شدم
ا.ت:ا...اقااا ب..ببخ..شید
یهو به سمتم قدم برداشت و منم همینجوری میرفتم عقب که به دیوار خوردم....
پایینو نگاع میگردم که با دستش چونمو گرفت و اورد بالا
_چون این دفعه ی اولت بود میگذرم!((عصبیی))
ا.ت:.....
چونمو ول کرد و رفت رو میز خودش
_اگه فایلا زیاد مونده بقیشو بزار فردا
ا.ت:چ..شم
_مرخصی
ا.ت:ممنون
کیفمو ورداشتم و رفتم و وقتی از شرکت رسیدم بیرون خیس شره شدم از بس بارون میبارید و سعی کردم تا مترو خودم پیاده برم چون تاکسی نبود
همینجوری داشتم به راهم ادامه میدادم که یهو خوردم رو زمین
پامو دیدم که زخم شده بود و خون میومد
(تهیونگ/ویو)
بعد اینکه ا.ت رفت منم رفتم با ماشینم که دیدم یکی بغل جاده نشسته و پاشو گرفته پیاده شدم و رفتم سمتش نگاهش کردم دیدم ا.ت بود...
_تو اینجا چیکار میکنیی؟؟؟
ا.ت: اقااا داشتم میرفتم متروو خوردم زمین
_هوفف پاشو
(ا.ت/ویو)
پاشدم که یهو زیر پام خالی شد و داشتم میوفتادم که رئییس دستمو گرفت و افتادم بغلش
_حواست کجاس؟
ا.ت:اقا ببخشید پاشنه کفشم شکسته
یهو اومد براید استایل بغلم کرد و گذاشتم تو ماشین و منو برد خونه....
~~~~~~~~~~~~~~~♡~~~~~~~~~~~~~~~
ام ام امیدوارم خوشتون بیاد!:)
شرایط پارت بعد:
¹⁰لایک~
با نگاه کردن به پوستر کم کم خوابم برد....صبح با الارم گوشیم بیدار شدم...ساعت ⁶ صبح بود و باید ⁷ اونجا باشم
رفتم کارای لازمو کردم و یه میکاپ ملایم کردم و یه دامن کوتاه با پیرهن مردونه سفید پوشیدم و یه عطر شیرین زدم و تقریبا ساعت 6 و ۴۰ دقیقه بود و رفتم پایین و یه لیوان شیر خوردم و سریع رفتم بیرون....
تو مترو بودم که ساعتمو نگاه کردم ساعت 7 شده بود کارم ساختس..مترو وایساد منم پیاده شدم و یه تاکسی گرفتم و رفتم شرکت
ا.ت:سلام صبح بخیر
منشی:سلام بفرمائیید
ا.ت: برای منشی شدن اومدم
منشی: ااا بله بله چقدر دیر کردید...این فرم رو پر کنید!
ا.ت:چشم
بعد از ۵ دقیقه فرم رو پر کردم و اتاق رئییس رو بهم نشون داد و رفتم داخل
(تق تق)
_بفرمائیید
در رو باز کردم و رفتم تووو اصلا باورم نمیشد اون باشه
همون پسره که اون روز تو کافه دیدم...عجب برخوردی!
ا.ت:س...لام
_سلام بشین
_خب
ا.ت:امم من برای منشی شدن اومدم دیگهه
_اها یادم اومد...خوبی؟
ا.ت:بله
_خبب ببین اتاقت هنوز اماده نیست و باید یه هفته تو اتاق من کارتو راه بندازی
ا.ت:بله چشم
_اا راستی من کیم تهیونگم میتونی بهم بگی اقای کیم
ا.ت: بله چشم م...منم جانگ ا.ت هستم
_اوکی...موفق باشی
ا.ت:مرسی
رفتم رو صندلی مخصوصم نشستم...کار با کامپیوتر رو بلد بودم و یه پیام از کامپیوتر دریافت کردم و بازش کردم...
رئییس یه فایل داده بود که از اون طرف بهم گفت مرتبشون کن
ا.ت:ب...ببخش..ید
_جانم؟؟
ا.ت:این فایلارو براساس چی مرتب کنم؟!
_براساس هیچی
_فقط بلدی فایل درست کنی؟از اون حرفه ایا
ا.ت: نه
_باشه
~~~~
فایلا خیلی زیاد بود برای همین تا نصف شب طول کشید و امروزم چون کافه به دلیلی تعطیل بود نرفتم....هفف گردنم شکستتت
خوابم برده بودد...که با صدای رعد و برق بیدار شدمم و دیدم رئییس کنارمه و درجا بلند شدم
ا.ت:ا...اقااا ب..ببخ..شید
یهو به سمتم قدم برداشت و منم همینجوری میرفتم عقب که به دیوار خوردم....
پایینو نگاع میگردم که با دستش چونمو گرفت و اورد بالا
_چون این دفعه ی اولت بود میگذرم!((عصبیی))
ا.ت:.....
چونمو ول کرد و رفت رو میز خودش
_اگه فایلا زیاد مونده بقیشو بزار فردا
ا.ت:چ..شم
_مرخصی
ا.ت:ممنون
کیفمو ورداشتم و رفتم و وقتی از شرکت رسیدم بیرون خیس شره شدم از بس بارون میبارید و سعی کردم تا مترو خودم پیاده برم چون تاکسی نبود
همینجوری داشتم به راهم ادامه میدادم که یهو خوردم رو زمین
پامو دیدم که زخم شده بود و خون میومد
(تهیونگ/ویو)
بعد اینکه ا.ت رفت منم رفتم با ماشینم که دیدم یکی بغل جاده نشسته و پاشو گرفته پیاده شدم و رفتم سمتش نگاهش کردم دیدم ا.ت بود...
_تو اینجا چیکار میکنیی؟؟؟
ا.ت: اقااا داشتم میرفتم متروو خوردم زمین
_هوفف پاشو
(ا.ت/ویو)
پاشدم که یهو زیر پام خالی شد و داشتم میوفتادم که رئییس دستمو گرفت و افتادم بغلش
_حواست کجاس؟
ا.ت:اقا ببخشید پاشنه کفشم شکسته
یهو اومد براید استایل بغلم کرد و گذاشتم تو ماشین و منو برد خونه....
~~~~~~~~~~~~~~~♡~~~~~~~~~~~~~~~
ام ام امیدوارم خوشتون بیاد!:)
شرایط پارت بعد:
¹⁰لایک~
۶.۹k
۱۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.