یخ فروش جهنم 🔥
#یخ_فروش_جهنم 🔥
𝑴𝒚 𝒃𝒂𝒔𝒕𝒂𝒓𝒅
𝒉𝒖𝒔𝒃𝒂𝒏𝒅
رمان شوهر عوضی من
پارت ششم
توی ماشین نشستم
لو هان داشت نگام میکرد و میخندید
لو هان:چرا نمیخوری شکلات هارو
لی نا:مگه نمیخوای ببری برای دوستات
لو هان:دیونه اینارو برای تو خریدم
لی نا:این هنه شکلات رو برای من خریدی
لو هان:آره
اولش سکوت کردم
لی نا:ممنونم
لو هان:کاری نکردم که
راه طولانی بود خوابم برد...
لو هان:لی نا! لی نا!پاشو رسیدیم
لی نا:خیلی خستم خوابم میاد
لو هان:دیونه توی ماشین هستی پاشو بریم داخل خونه
لو هان بغلم کرد دستامو دور گردنش انداختم
برد منو داخل خونه
دوستاش:این کیه داداش
لو هان:ولش مهم نیست بزار برم توی اتاقت بزارمش باشه
روی تخت گذاشت منو و رفت بیرون
انگار داشت یکی بهم دست میزد
فک کردم لو هان هست چشمامو باز کردم
لی نا:جییییییغ تو کی هستی داری چیکار میکنی
پسر:چرا داری جیغ میزنی دارم لباستو در میارم
پولتم میدم
محکم زدم توی گوشش
عصبی شد دستامو گرفت و منو روی تخت هول داد
پسر:تو روی من دست بلند کردی
لی نا:لو هاااااان کمکم کنید لوهااان کجایی
لو هان:این صدای لی نا هست یعنی چی شده
اینجا چه خبره داری چیکار میکنی لینگ
محکم با مشت کوبید توی صورتش
لی نا:لو هان منو از اینجا ببر خواهش میکنم
لینگ:این مگه کیه که به خاطرش رفیقتو میزنی
لو هان:اشغال این زنمه
لینگ:زنت!
دوستاش:زنت!
لو هان:آره
لینگ:معذرت میخوام زن داداش من نمیدونستم شما زن لو هان هستی
ولی داداش تو که با بقیه دخترا رابطه داری پس زنت چی
لو هان:بیخیال داداش
بلند شدم و محکم زدم توی گوش لو هان
لی نا:بی غیرت
زدم از خونه بیرون گریه میکردم
که یه ماشین نگه داشت
یه خورده ترسیدم
𝑴𝒚 𝒃𝒂𝒔𝒕𝒂𝒓𝒅
𝒉𝒖𝒔𝒃𝒂𝒏𝒅
رمان شوهر عوضی من
پارت ششم
توی ماشین نشستم
لو هان داشت نگام میکرد و میخندید
لو هان:چرا نمیخوری شکلات هارو
لی نا:مگه نمیخوای ببری برای دوستات
لو هان:دیونه اینارو برای تو خریدم
لی نا:این هنه شکلات رو برای من خریدی
لو هان:آره
اولش سکوت کردم
لی نا:ممنونم
لو هان:کاری نکردم که
راه طولانی بود خوابم برد...
لو هان:لی نا! لی نا!پاشو رسیدیم
لی نا:خیلی خستم خوابم میاد
لو هان:دیونه توی ماشین هستی پاشو بریم داخل خونه
لو هان بغلم کرد دستامو دور گردنش انداختم
برد منو داخل خونه
دوستاش:این کیه داداش
لو هان:ولش مهم نیست بزار برم توی اتاقت بزارمش باشه
روی تخت گذاشت منو و رفت بیرون
انگار داشت یکی بهم دست میزد
فک کردم لو هان هست چشمامو باز کردم
لی نا:جییییییغ تو کی هستی داری چیکار میکنی
پسر:چرا داری جیغ میزنی دارم لباستو در میارم
پولتم میدم
محکم زدم توی گوشش
عصبی شد دستامو گرفت و منو روی تخت هول داد
پسر:تو روی من دست بلند کردی
لی نا:لو هاااااان کمکم کنید لوهااان کجایی
لو هان:این صدای لی نا هست یعنی چی شده
اینجا چه خبره داری چیکار میکنی لینگ
محکم با مشت کوبید توی صورتش
لی نا:لو هان منو از اینجا ببر خواهش میکنم
لینگ:این مگه کیه که به خاطرش رفیقتو میزنی
لو هان:اشغال این زنمه
لینگ:زنت!
دوستاش:زنت!
لو هان:آره
لینگ:معذرت میخوام زن داداش من نمیدونستم شما زن لو هان هستی
ولی داداش تو که با بقیه دخترا رابطه داری پس زنت چی
لو هان:بیخیال داداش
بلند شدم و محکم زدم توی گوش لو هان
لی نا:بی غیرت
زدم از خونه بیرون گریه میکردم
که یه ماشین نگه داشت
یه خورده ترسیدم
۱.۰k
۲۱ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.