(پارت6)
(پارت6)
ا.ت*ویو.
موندیم من و جانکوک.
داخل کلاس.
همه رفته بودن.
حتی استادمون.
کوک:خب خب
ا.ت:کوفت
داشت میومد نزدیک ا.ت
کوک:موندیم من و تو.
که رفت در و قفل کرد.
ا.ت:چیکار میکنی عوضی
کوک:بهت گفتم که میدوم باهات چیکار کنم.
ا.ت:خب بیشتر توضیح بده چجوری(حالت مسخره کردن)
کوک:وقتی همه از مدرسه رفتن.
(۸ دقیقه بعد)
۸ دقیقه گذشت.
جانکوک رفت در و باز کرد.
دید مدیر داره میره.
و همه ی استاد ها کل مدرسه.
کوک:ایولاه
ا.ت:چیشده
کوک:در مدرسه بسته شد و دیگه هیچکس نیست تورو نجات بده.
ا.ت:می خوای چیکار کنی؟
کم کم داشتم میترسیدم.
کوک:انتقام دوست دخترم.
ا.ت:نزدیک نشو
کوک:اگه میتونستم همینجا میکشتمت شانس اوردی مدرسست.
ا.ت: (اب دهنش و قورت داد از ترس)
کوک*ویو.
رفتم سمتش و کمر بنده شلوارم و در اوردم.
ا.ت:چیکار میکنی(با ترس)
کوک:کاری که باید بکنم.
ا.ت:نزدیک نشو.
پرده رو کشیدم.
رفتم سمتش لباسم رو در اوردم.
کوک:مگه بهت نگفتن جئون جانکوک کیه
ا.ت:تو بگو
کوک:یک بد بوی که عاشق اونکاره و یک پسر خشن و سرد و عاشق عذاب دادن
پایان این پارت
ا.ت*ویو.
موندیم من و جانکوک.
داخل کلاس.
همه رفته بودن.
حتی استادمون.
کوک:خب خب
ا.ت:کوفت
داشت میومد نزدیک ا.ت
کوک:موندیم من و تو.
که رفت در و قفل کرد.
ا.ت:چیکار میکنی عوضی
کوک:بهت گفتم که میدوم باهات چیکار کنم.
ا.ت:خب بیشتر توضیح بده چجوری(حالت مسخره کردن)
کوک:وقتی همه از مدرسه رفتن.
(۸ دقیقه بعد)
۸ دقیقه گذشت.
جانکوک رفت در و باز کرد.
دید مدیر داره میره.
و همه ی استاد ها کل مدرسه.
کوک:ایولاه
ا.ت:چیشده
کوک:در مدرسه بسته شد و دیگه هیچکس نیست تورو نجات بده.
ا.ت:می خوای چیکار کنی؟
کم کم داشتم میترسیدم.
کوک:انتقام دوست دخترم.
ا.ت:نزدیک نشو
کوک:اگه میتونستم همینجا میکشتمت شانس اوردی مدرسست.
ا.ت: (اب دهنش و قورت داد از ترس)
کوک*ویو.
رفتم سمتش و کمر بنده شلوارم و در اوردم.
ا.ت:چیکار میکنی(با ترس)
کوک:کاری که باید بکنم.
ا.ت:نزدیک نشو.
پرده رو کشیدم.
رفتم سمتش لباسم رو در اوردم.
کوک:مگه بهت نگفتن جئون جانکوک کیه
ا.ت:تو بگو
کوک:یک بد بوی که عاشق اونکاره و یک پسر خشن و سرد و عاشق عذاب دادن
پایان این پارت
۷.۳k
۲۴ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.