police me♕
police me♕
part⑥
ولی یه حسی بهم میگفت این پسر خیلی پر روعه ولش کن یه مامور برای اینکه یه قاتل رو گیر بیاره حاضره لخت بشه بعد از خوردن رفتیم یکم تو کشتی دور میزدیم
گفتم: تاحالا شده عاشق بشی ولی نتونی بدستش بیاری؟
گفت: اره وقتی بچه بودم عاشق یه دختری شدم خوب اون وقتی میدید پول ندارم ولم کرد رفت
گفتم: اون چند سالش بود و تو چند سالت بود
گفت: من ۱۴سالم بود و اون۱۳ سالش بود
گفتم: ناراحت نباش بالاخره یکیو پیدا میکنی
گفت: فعلا که در حال سید یکیشم
گفتم: کی هست؟
گفت: فعلا یه رازه وقتی وارد زندگیم شد می بینیش
گفتم: سعیتو بکن
خنده ای کرد و گفت: باشه
از نظر من یه پسر جذاب و خوشتیپ بود و من خیلی از صداش خوشم میومد
گفت: چطوره بریم سینما
گفتم: اینجا؟
گفت: اوهوم داره
گفتم: پس کجاس؟
دستمو کشید برد کنار یه دکه
گفتم: اینجا بلیط میگیرن؟
گفت: ارع
گفتم: سینماش چه اندازه هست
گفت: احتمالا بزرگه
بعد از این بلیط گرفتیم رفتیم تو روی یکی از تخت خواب ها خوابیدیم فیلم شروع شد عقق نکنه مستربین باید ببینیم
گفتم: عقق حالم از مستربین بهم میخوره
گفت: اگه دوسش نداری بریم بیرون
گفتم: نه ولش کن یکمی از اون سروصدای بیرون راحت میشم
چرخید سرشو کرد تو گردنم و دستاشو دور کمرم حلقه کرد
گفت: منم از مستربین خوشم نمیاد
خنده کردم نفسای داغش به گردنم برخورد میکرد
گفتم: جونگکوک
گفت: هومم
گفتم: پاشو بریم بیرون اینجا یکمی دلگیره
گفت: مگه نگفتی از سروصدا بدت میاد
گفتم: چرا بیا بریم اصن خونه من
گفت: باشه هرطور تو مایلی
واییی الان اونجا دوباره میخواد چیکار کنه
شاید بخواد بازم اوفف ولش کن تهیونگ تو مجبوری که تو این عملیات هرکاری بخواد انجام بدی رفتیم تو اتاقم
گفت: وعوووو چه اتاق تمیزی حالا یکی نیس از منو ببینه
گفتم: من که دیدم
گفت: کی؟
گفتم: دیشب
گفت: چجوری اومدی خونم؟
گفتم: تو مست بودی منم کارتتو در اوردم گذاشتم رو چشم در باز شد دیدم چه اتاق درب و داغونی بود
گفت: واییی ببخشیدمن شلخته ام
گفتم:(خنده) اشکالی نداره
گفت: حوصله م سر رفته چیکار کنیم
گفتم: یادته گفتی بیام تو اتاقت فیلم ببینیم
گفت: اره بیا همین الان ببینیم
دستمو کشید برد تو اتاقش
گفتم: بازم این اتاق شلخته واره
گفت: اره ولش کن بیا بریم رو تخت فیلم ببینیم
رفتیم خوابیدیم سیدی رو گذاشت یه فیلم کاملا رومانتیک یه جاهاییش صحنه دار میشد که جونگکوک اونا رو رد میکرد یجاییش صحنه دار شد بدجورم بود جونگکوکم همینطوری نزدیکم میشد
نکنه میخواد منو ببوسه
وایی نه خدا که یهو در زدن
جی کی: کیه؟
گفت: اقا وقت ناهاره میشه در رو باز کنین
جی کی: مگه ساعت چنده
گفت: ۳
جونگکوک رفت در رو باز کرد زنه اومد تو غذاها رو روی میز چید و رفت
گفت: گشنت نیست
گفتم: نه مزاحمت نمیشم میرم اتاق خودم دستمو...
part⑥
ولی یه حسی بهم میگفت این پسر خیلی پر روعه ولش کن یه مامور برای اینکه یه قاتل رو گیر بیاره حاضره لخت بشه بعد از خوردن رفتیم یکم تو کشتی دور میزدیم
گفتم: تاحالا شده عاشق بشی ولی نتونی بدستش بیاری؟
گفت: اره وقتی بچه بودم عاشق یه دختری شدم خوب اون وقتی میدید پول ندارم ولم کرد رفت
گفتم: اون چند سالش بود و تو چند سالت بود
گفت: من ۱۴سالم بود و اون۱۳ سالش بود
گفتم: ناراحت نباش بالاخره یکیو پیدا میکنی
گفت: فعلا که در حال سید یکیشم
گفتم: کی هست؟
گفت: فعلا یه رازه وقتی وارد زندگیم شد می بینیش
گفتم: سعیتو بکن
خنده ای کرد و گفت: باشه
از نظر من یه پسر جذاب و خوشتیپ بود و من خیلی از صداش خوشم میومد
گفت: چطوره بریم سینما
گفتم: اینجا؟
گفت: اوهوم داره
گفتم: پس کجاس؟
دستمو کشید برد کنار یه دکه
گفتم: اینجا بلیط میگیرن؟
گفت: ارع
گفتم: سینماش چه اندازه هست
گفت: احتمالا بزرگه
بعد از این بلیط گرفتیم رفتیم تو روی یکی از تخت خواب ها خوابیدیم فیلم شروع شد عقق نکنه مستربین باید ببینیم
گفتم: عقق حالم از مستربین بهم میخوره
گفت: اگه دوسش نداری بریم بیرون
گفتم: نه ولش کن یکمی از اون سروصدای بیرون راحت میشم
چرخید سرشو کرد تو گردنم و دستاشو دور کمرم حلقه کرد
گفت: منم از مستربین خوشم نمیاد
خنده کردم نفسای داغش به گردنم برخورد میکرد
گفتم: جونگکوک
گفت: هومم
گفتم: پاشو بریم بیرون اینجا یکمی دلگیره
گفت: مگه نگفتی از سروصدا بدت میاد
گفتم: چرا بیا بریم اصن خونه من
گفت: باشه هرطور تو مایلی
واییی الان اونجا دوباره میخواد چیکار کنه
شاید بخواد بازم اوفف ولش کن تهیونگ تو مجبوری که تو این عملیات هرکاری بخواد انجام بدی رفتیم تو اتاقم
گفت: وعوووو چه اتاق تمیزی حالا یکی نیس از منو ببینه
گفتم: من که دیدم
گفت: کی؟
گفتم: دیشب
گفت: چجوری اومدی خونم؟
گفتم: تو مست بودی منم کارتتو در اوردم گذاشتم رو چشم در باز شد دیدم چه اتاق درب و داغونی بود
گفت: واییی ببخشیدمن شلخته ام
گفتم:(خنده) اشکالی نداره
گفت: حوصله م سر رفته چیکار کنیم
گفتم: یادته گفتی بیام تو اتاقت فیلم ببینیم
گفت: اره بیا همین الان ببینیم
دستمو کشید برد تو اتاقش
گفتم: بازم این اتاق شلخته واره
گفت: اره ولش کن بیا بریم رو تخت فیلم ببینیم
رفتیم خوابیدیم سیدی رو گذاشت یه فیلم کاملا رومانتیک یه جاهاییش صحنه دار میشد که جونگکوک اونا رو رد میکرد یجاییش صحنه دار شد بدجورم بود جونگکوکم همینطوری نزدیکم میشد
نکنه میخواد منو ببوسه
وایی نه خدا که یهو در زدن
جی کی: کیه؟
گفت: اقا وقت ناهاره میشه در رو باز کنین
جی کی: مگه ساعت چنده
گفت: ۳
جونگکوک رفت در رو باز کرد زنه اومد تو غذاها رو روی میز چید و رفت
گفت: گشنت نیست
گفتم: نه مزاحمت نمیشم میرم اتاق خودم دستمو...
۳.۸k
۱۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.