باران خونp45
4 ساعت بعد
نامجون: زندگیم،بانوی من،عششقمن نمیخوای بیدار شی؟
ا/ت: لطفا فقط 5 دقیقه
نامجون: پاشو دیگه من گرسنمه
ا/ت: من حال ندارممممم
نامجون: میخوایم بریم برای نهار رستوران مورد علاقت بعدشم میریم خرید
ا/ت: اوکی از کدوم طرف برم چی بپوشم ؟ من بیدارممم
نامجون: اوکی{ در خود میقلتد و از خنده جر خورده}
ا/ت: نامجون!
نامجون: بله؟
ا/ت: ساعت 16:30 منو بیدار کردی!
نامجون: هنوز پنج دقیقه میخواستی بخوابی
ا/ت: مسخره
ویو ا/ت
سه سوته لباسامو پوشیدمو یه ارایش ساده در حد کرم و تینت انجام دادم و سوار ماشین شدیم{ اسلاید دو}
نامجون: زندگیم،بانوی من،عششقمن نمیخوای بیدار شی؟
ا/ت: لطفا فقط 5 دقیقه
نامجون: پاشو دیگه من گرسنمه
ا/ت: من حال ندارممممم
نامجون: میخوایم بریم برای نهار رستوران مورد علاقت بعدشم میریم خرید
ا/ت: اوکی از کدوم طرف برم چی بپوشم ؟ من بیدارممم
نامجون: اوکی{ در خود میقلتد و از خنده جر خورده}
ا/ت: نامجون!
نامجون: بله؟
ا/ت: ساعت 16:30 منو بیدار کردی!
نامجون: هنوز پنج دقیقه میخواستی بخوابی
ا/ت: مسخره
ویو ا/ت
سه سوته لباسامو پوشیدمو یه ارایش ساده در حد کرم و تینت انجام دادم و سوار ماشین شدیم{ اسلاید دو}
۲.۸k
۲۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.