می بینید چقدر ادم خوبیم پارت بعد رو گذاشتم
میبینید چقدر ادم خوبیم پارت بعد رو گذاشتم
خدایی ۲۰۰ تاییمون کنید❣️😅
#بازی_با_عشق / #play_with_love / #پارت_6✅️
محکم میزدم ب در
کوک: گفتم بیا درو وا کنننن...دختره ی احمق داری چ غلطی میکنی
یهو درو واز کرد و با قیافه ی خونیش رو ب رو شدم
شیشه ای ک تو دسته خونیش بود رو از دستش انداخت
اروم گف:
میرا: ببخشید
کوک: چیکار با خدت کردی احمق(با داد)....
میرا ویو*بعد از اینک رگ دستمو زدم و صورتمو با شیشه بریدم در اتاقو واز کردم و با قیافه ی ترسیده و عصبیه کوک مواجه شدم
از کارم پشیمون شدم و سرمو انداختم پایین و اروم گفتم ببخشید
کوک: چیکار ب خدت کردی احمق(با داد)
میرا: م.. میشه کمک.. کمکم کنی؟.. هق.. درد.. درد داره
کوک: الان من با ت چیکار کنم
جینا: کوککک چیشده؟
صدای ی دختر از ته اتاق پذیرایی میومد
کوک: شت... چیزی نیس الن میام
بعد برگشت سمتم
منو براید استایل بغل کرد و بدو بدو برد طبقه ی بالا وبرد ت ی اتاق
منو گذاشت رو تخت
چندتا دستمال و الکل و پد و باند اورد
با الکل اومد دستمو تمیز کنه ک دستمو کشیدم اونور
کوک: چ غلطی داری میکنی احمق
میرا: میترسم...
کوک: نمیخام ک بکشمت.. اگ با الکل تمیزش نکنم عفونت میکنه احمق
دستمو محکم گرف پد رو گذاشت روش
جوری سوخت ک داشتم میمردم
کوک: اخه کی رگ دستشو اینجوری میزنه. تازه رگتم نزدی برداشتی دستتو بد بریدی. آیششش
خونش رو تمیز کرد
بهم نگاه کرد
کوک: نگا کن با صورتش چیکار کرده. زدی صورتتو خش انداختی نه؟
سرمو انداختم پایین
دستمو با باند بست
صورتمو با اب شست و بعد الکل زد
میرا: عایی
کوک: اگ اینجوری نمیکردی الن نمیسوختی. دختره ی سر خود. همین کارا رو میکنی ک کسی نمیاد بگی...
بهش نگاه کردم
دیگ حرفشو ادامه نداد
چسب زخم ب بریدگی های صورتم زد
از کشوی میزش ی لباس در اورد و بهم داد
کوک: مهمون داریم... اینو میپوشی میای بیرون
میرا: ولی این...
کوک: یا یکم بت خبی کردم پورو نشو. همینو بپوش بیا پایین رو مخ منم راه نرو
هیچی نگفتم دیگ
رف از اتاق بیرون
لباسامو در اوردم و اونا رو پوشیدم
موهامو شونه کردم
ب خدم تو اینه نگاه کردم
گند زده بودم تو صورتم
از پله ها رفتم پایین
ی دختر رو دیدم ک رو مبل نشسته بود
خیلی خشگل بود
رفتم جلو تر
کوک: عا... اومدی... بیا بشین
جوری باهام رفتار میکرد ک انگار ن انگار منو برداشته بود اورده بود ب زور اینجا
جینا: واو.. چ دختره خشگلی... این کیه کوک؟
کوک: عامم... این.. چیز.. این دوست دخترمه
با تعجب نگاش کردم
_______________________
#قمار #فیک #وانشات #سناریو #رمان #داستان #نیکا_شاکرمی #نیکا #مهسا_امینی #خدا #تهیونگ #فیلیکس #ا.ت #جونگ_کوک #جونگکوک #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
#عشقانه #کمدی #خنده #غمگین
خدایی ۲۰۰ تاییمون کنید❣️😅
#بازی_با_عشق / #play_with_love / #پارت_6✅️
محکم میزدم ب در
کوک: گفتم بیا درو وا کنننن...دختره ی احمق داری چ غلطی میکنی
یهو درو واز کرد و با قیافه ی خونیش رو ب رو شدم
شیشه ای ک تو دسته خونیش بود رو از دستش انداخت
اروم گف:
میرا: ببخشید
کوک: چیکار با خدت کردی احمق(با داد)....
میرا ویو*بعد از اینک رگ دستمو زدم و صورتمو با شیشه بریدم در اتاقو واز کردم و با قیافه ی ترسیده و عصبیه کوک مواجه شدم
از کارم پشیمون شدم و سرمو انداختم پایین و اروم گفتم ببخشید
کوک: چیکار ب خدت کردی احمق(با داد)
میرا: م.. میشه کمک.. کمکم کنی؟.. هق.. درد.. درد داره
کوک: الان من با ت چیکار کنم
جینا: کوککک چیشده؟
صدای ی دختر از ته اتاق پذیرایی میومد
کوک: شت... چیزی نیس الن میام
بعد برگشت سمتم
منو براید استایل بغل کرد و بدو بدو برد طبقه ی بالا وبرد ت ی اتاق
منو گذاشت رو تخت
چندتا دستمال و الکل و پد و باند اورد
با الکل اومد دستمو تمیز کنه ک دستمو کشیدم اونور
کوک: چ غلطی داری میکنی احمق
میرا: میترسم...
کوک: نمیخام ک بکشمت.. اگ با الکل تمیزش نکنم عفونت میکنه احمق
دستمو محکم گرف پد رو گذاشت روش
جوری سوخت ک داشتم میمردم
کوک: اخه کی رگ دستشو اینجوری میزنه. تازه رگتم نزدی برداشتی دستتو بد بریدی. آیششش
خونش رو تمیز کرد
بهم نگاه کرد
کوک: نگا کن با صورتش چیکار کرده. زدی صورتتو خش انداختی نه؟
سرمو انداختم پایین
دستمو با باند بست
صورتمو با اب شست و بعد الکل زد
میرا: عایی
کوک: اگ اینجوری نمیکردی الن نمیسوختی. دختره ی سر خود. همین کارا رو میکنی ک کسی نمیاد بگی...
بهش نگاه کردم
دیگ حرفشو ادامه نداد
چسب زخم ب بریدگی های صورتم زد
از کشوی میزش ی لباس در اورد و بهم داد
کوک: مهمون داریم... اینو میپوشی میای بیرون
میرا: ولی این...
کوک: یا یکم بت خبی کردم پورو نشو. همینو بپوش بیا پایین رو مخ منم راه نرو
هیچی نگفتم دیگ
رف از اتاق بیرون
لباسامو در اوردم و اونا رو پوشیدم
موهامو شونه کردم
ب خدم تو اینه نگاه کردم
گند زده بودم تو صورتم
از پله ها رفتم پایین
ی دختر رو دیدم ک رو مبل نشسته بود
خیلی خشگل بود
رفتم جلو تر
کوک: عا... اومدی... بیا بشین
جوری باهام رفتار میکرد ک انگار ن انگار منو برداشته بود اورده بود ب زور اینجا
جینا: واو.. چ دختره خشگلی... این کیه کوک؟
کوک: عامم... این.. چیز.. این دوست دخترمه
با تعجب نگاش کردم
_______________________
#قمار #فیک #وانشات #سناریو #رمان #داستان #نیکا_شاکرمی #نیکا #مهسا_امینی #خدا #تهیونگ #فیلیکس #ا.ت #جونگ_کوک #جونگکوک #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
#عشقانه #کمدی #خنده #غمگین
۲۰.۲k
۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.