پارت بیست و شیش
پارت بیست و شیش
^اونجوری بهم نگاه نکن تو خودت کسی رو نداری نمیدونی چه حسی داره وقتی یکی رو داشته باشی که دوست داشته باشه بهت اهمیت بده برات غذا های مورده علاقت رو درست کنه شب وقتی میخوای بخوابی بوست کنه و.....
جدی یکی رو برای خودت جور کنه اگه نکنی نصف عمرت به فنا رفته
_باش حالا ببینم چی میشه
پرش زمانی به شب:
ادمین ویو:
تهیونگ همین جوری دائم داشت به حرف یونگی فکر میکرد هی ولی اونم راست میگفت چی میشد زندگی اونو کوک اینطوری بود هی باخودش میگفت کاشکی زودتر به کوک میگفت
تهیونگ میره سمت ماشین و درشو باز میکنی و ماشین رو روشن میکنه و میره سمت خونه تصمیم میگیره برای کوک گل بخره و ببره براش پس میره سمت گل فروشی
<رز> بعد از پارک میره سمت گل فروشی
علامت فروشنده: "
"سلام خوش آمدید
_سلام گل بابونه دارید
"بله داریم یه دونه میخواید یا یه دسته؟
_یه دسته بدید
"چشم
۵ دقیقه بعد:
"بفرمایید
_مرسی
تهیونگ کارت رو میکشه و میره
^اونجوری بهم نگاه نکن تو خودت کسی رو نداری نمیدونی چه حسی داره وقتی یکی رو داشته باشی که دوست داشته باشه بهت اهمیت بده برات غذا های مورده علاقت رو درست کنه شب وقتی میخوای بخوابی بوست کنه و.....
جدی یکی رو برای خودت جور کنه اگه نکنی نصف عمرت به فنا رفته
_باش حالا ببینم چی میشه
پرش زمانی به شب:
ادمین ویو:
تهیونگ همین جوری دائم داشت به حرف یونگی فکر میکرد هی ولی اونم راست میگفت چی میشد زندگی اونو کوک اینطوری بود هی باخودش میگفت کاشکی زودتر به کوک میگفت
تهیونگ میره سمت ماشین و درشو باز میکنی و ماشین رو روشن میکنه و میره سمت خونه تصمیم میگیره برای کوک گل بخره و ببره براش پس میره سمت گل فروشی
<رز> بعد از پارک میره سمت گل فروشی
علامت فروشنده: "
"سلام خوش آمدید
_سلام گل بابونه دارید
"بله داریم یه دونه میخواید یا یه دسته؟
_یه دسته بدید
"چشم
۵ دقیقه بعد:
"بفرمایید
_مرسی
تهیونگ کارت رو میکشه و میره
۳.۴k
۰۲ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.