۱۵ لایک
ادامه پارت پنجم
در اتاق به صدا دراومد
یونگی: بیا تو
هوسوک:میبینم جز جونگ.....عه جیهون توهم عاشق شدیاا
یونگی:عه هوسوکا خیلی بدی کی گفته من عاشق شدم؟
جیهون از پشت سرش اومد بیرون
جونگکوک:یونگی هیونگ ببین جیمین برات مهم شده و خب حال خودت که بدتر از اونه ولی میخوای ببینیش با این وضعیتت
یونگی:برای تو که تهیونگ از کل زندگیت مهم تره
تهیونگ از پشت سر اون دوتا اومد بیرون
تهیونگ:هوسوک یونگی چی میگه ؟
جیهون با دستش محکم زد تو سر خودش
هوسوک:امم.........خب جیهون خودت بهش بگو
یونگی آروم از رو تختت بلند شو بریم
...........دید جونگکوک...........
یونگی روی ویلچر نشسته چون با خون ریزیش نمیتونست راه بره و هوسوک هم از اتاق بردش بیرون
تهیونگ:جیهون میشه توضیح بدی؟
جونگکوک:میدونستم زمانش میرسه خب اسم واقعی من جانگ جیهون نیست من جئون جونگکوک هستم
تهیونگ:الان اینا یعنی چی میشه توضیح بدی؟؟
جونگکوک:خب ببین منو جیمین از مهد کودک باهم دوست بودیم
و خب میشه گفت که عموش بعد از مرگ پدر و مادرش سرپرستی اونو چهیونگ رو برعهده گرفت
از همون موقع جیمین کارایی کرد که اصلا دوست نداشت
اون مجبور بود نزدیک ترین افرادشو بکشه
کای و سوبین و بنگچان و لینو و یونجون و در آخر هم من
ولی اون دیگه نتونست منو بکشه و خب ......صحنه سازی کرد و نشون داد که من توی تصادف مردم و منو به جای برادر هوسوک معرفی کرد جانگ جیهون
تهیونگ:واتتتت؟؟ چی شده؟ الان این چه ربطی به حرف هوسوک داشت؟
جونگکوک: کیم ته یونگ میخوام بهت بگم که من تمام واقعیت خودمو برات گفتم و میخوام بهت بگم که من از وقتی دیدمت بهت یه حس متفاوت داشتم من .....من عاشقتم کیم تهیونگ
.......................
Counties.......
در اتاق به صدا دراومد
یونگی: بیا تو
هوسوک:میبینم جز جونگ.....عه جیهون توهم عاشق شدیاا
یونگی:عه هوسوکا خیلی بدی کی گفته من عاشق شدم؟
جیهون از پشت سرش اومد بیرون
جونگکوک:یونگی هیونگ ببین جیمین برات مهم شده و خب حال خودت که بدتر از اونه ولی میخوای ببینیش با این وضعیتت
یونگی:برای تو که تهیونگ از کل زندگیت مهم تره
تهیونگ از پشت سر اون دوتا اومد بیرون
تهیونگ:هوسوک یونگی چی میگه ؟
جیهون با دستش محکم زد تو سر خودش
هوسوک:امم.........خب جیهون خودت بهش بگو
یونگی آروم از رو تختت بلند شو بریم
...........دید جونگکوک...........
یونگی روی ویلچر نشسته چون با خون ریزیش نمیتونست راه بره و هوسوک هم از اتاق بردش بیرون
تهیونگ:جیهون میشه توضیح بدی؟
جونگکوک:میدونستم زمانش میرسه خب اسم واقعی من جانگ جیهون نیست من جئون جونگکوک هستم
تهیونگ:الان اینا یعنی چی میشه توضیح بدی؟؟
جونگکوک:خب ببین منو جیمین از مهد کودک باهم دوست بودیم
و خب میشه گفت که عموش بعد از مرگ پدر و مادرش سرپرستی اونو چهیونگ رو برعهده گرفت
از همون موقع جیمین کارایی کرد که اصلا دوست نداشت
اون مجبور بود نزدیک ترین افرادشو بکشه
کای و سوبین و بنگچان و لینو و یونجون و در آخر هم من
ولی اون دیگه نتونست منو بکشه و خب ......صحنه سازی کرد و نشون داد که من توی تصادف مردم و منو به جای برادر هوسوک معرفی کرد جانگ جیهون
تهیونگ:واتتتت؟؟ چی شده؟ الان این چه ربطی به حرف هوسوک داشت؟
جونگکوک: کیم ته یونگ میخوام بهت بگم که من تمام واقعیت خودمو برات گفتم و میخوام بهت بگم که من از وقتی دیدمت بهت یه حس متفاوت داشتم من .....من عاشقتم کیم تهیونگ
.......................
Counties.......
۴۱۱
۰۲ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.