مافیای خشن من
Part: 6
چاقو رو گذاشته بودم روی دیکش هه احمق
کوک:ت... تو(تعجب 😳)
ات: من چی... خوب حالا اگه دوست نداری ناقص شی ولم کن... و اینکه من اصلا شوخی ندارم
اروم دستم رو ول کرد همون جوری که چاقو روی دیکش گذاشته بودم برگشتم سمتش
ات: ههههههه(خنده عصبی) با این کارت گرو خودت رو کندی
کوک: می کشمت
ات: خواهیم دید...
می خواستم ادامه حرفم رو بزنم که زنگ خورد
ات: خوب من برم سر کلاسم با بای(😏)
رفتم سر کلاس رو روی صندلی نشستم
لونا: میدونی اون کی بود
ات: اره میدونم
لونا: خوب بهتره مراقب خودت باشی
ات:اون وقت چرا؟(🤔)
لونا: چون دیگه دست از سرت بر نمی داره
ات: هه(😏) هیچ غلطی نمی تونه بکنه
لونا: از من گفتن بود
همین جوری حرف میزدیم که استاد اومد همه بلند شدن و ادای احترام کردن جوز من
استاد: بچها امروز یه دانش آموز جدید داریم که همه فکر کنم بشناسیدش او از کلاس....*یه چی بزارید*اومده اینجا.. میتونی بیای تو
با کسی که اومد داخل من و لونا هم زمان به هم نگاه کردیم
استاد: خوب همه تو رو میشناسن اما باز هم خودت رو معرفی کن
کوک: سلام من جئون جونگ کوک هستم
همه ادای احترام کردن اما نه
استاد: خوب برو یه جا بشین تا درس رو شروع کنیم
کوک: چشم
دیدم داره میاد سمت من از بغلم رد شد و دقیقا پشت سرم نشست استاد شروع کرد به درس دادن که حس کردم نفس داغ کسی به گوشم می خوره خاستم بر گردم که کلم رو از پوشت گرفت
کوک: حتما میخوای بدونی برای چی اومد اینجا اومدم تلافی کنم (پوزخند صدا دار 😏)(همه حرف های که زد رو اروم گفت که فقط ات بشنوه )
رفت عقب و سرم رو ول کرد به حرف هاش اهمیتی ندادم که بعد از درس زنگ خورد و سایلم رو جمع کردم و از کلاس اومدم بیرون داشتم می رفتم که اون پسره پرید جلوم (مثلاً اسم کوک رو نمی دونه )
کوک: کجا فرار میکنی (😏)
ات: برو کنار می خوام برم
از کنار داشتم میرفتم که یه زیر پای زد و خوردم زمین تو کلی گل و همه خندیدن
کوک:این تازه اولاش پش فرار کن (😆😏)
ات: می کشمت(😤حرصی)
کوک: خواهیم دید(😏)
بلند شدم و رفتم سمت ماشین راننده جلوی در منتظرم بو راننده با تعجب بهم نگاه میکرد اخه کل لباسام گلی بود
راننده: خانم خوبید کی.. این کارو کرده.. بگید کی بوده تا به حسابش برسم
ات: خوبم.. نیازی نیست خودم بعدن به حسابش می رسم فعلا بیا بریم
راننده: چشم خانم
سرار شدم
راننده: کجا ببرمتون خانم
ات: بنظر تو من کجا میرم... میرم خونه دیگه
راننده: ببخشید خانم الان میریم
رفتیم خونه می خواستم اروم برم تا کسی من رو با این قیافه نبینه که یدفه...
شرط: ۱۰تا لایک 👍
فعلا بای🫰❤️🔥
چاقو رو گذاشته بودم روی دیکش هه احمق
کوک:ت... تو(تعجب 😳)
ات: من چی... خوب حالا اگه دوست نداری ناقص شی ولم کن... و اینکه من اصلا شوخی ندارم
اروم دستم رو ول کرد همون جوری که چاقو روی دیکش گذاشته بودم برگشتم سمتش
ات: ههههههه(خنده عصبی) با این کارت گرو خودت رو کندی
کوک: می کشمت
ات: خواهیم دید...
می خواستم ادامه حرفم رو بزنم که زنگ خورد
ات: خوب من برم سر کلاسم با بای(😏)
رفتم سر کلاس رو روی صندلی نشستم
لونا: میدونی اون کی بود
ات: اره میدونم
لونا: خوب بهتره مراقب خودت باشی
ات:اون وقت چرا؟(🤔)
لونا: چون دیگه دست از سرت بر نمی داره
ات: هه(😏) هیچ غلطی نمی تونه بکنه
لونا: از من گفتن بود
همین جوری حرف میزدیم که استاد اومد همه بلند شدن و ادای احترام کردن جوز من
استاد: بچها امروز یه دانش آموز جدید داریم که همه فکر کنم بشناسیدش او از کلاس....*یه چی بزارید*اومده اینجا.. میتونی بیای تو
با کسی که اومد داخل من و لونا هم زمان به هم نگاه کردیم
استاد: خوب همه تو رو میشناسن اما باز هم خودت رو معرفی کن
کوک: سلام من جئون جونگ کوک هستم
همه ادای احترام کردن اما نه
استاد: خوب برو یه جا بشین تا درس رو شروع کنیم
کوک: چشم
دیدم داره میاد سمت من از بغلم رد شد و دقیقا پشت سرم نشست استاد شروع کرد به درس دادن که حس کردم نفس داغ کسی به گوشم می خوره خاستم بر گردم که کلم رو از پوشت گرفت
کوک: حتما میخوای بدونی برای چی اومد اینجا اومدم تلافی کنم (پوزخند صدا دار 😏)(همه حرف های که زد رو اروم گفت که فقط ات بشنوه )
رفت عقب و سرم رو ول کرد به حرف هاش اهمیتی ندادم که بعد از درس زنگ خورد و سایلم رو جمع کردم و از کلاس اومدم بیرون داشتم می رفتم که اون پسره پرید جلوم (مثلاً اسم کوک رو نمی دونه )
کوک: کجا فرار میکنی (😏)
ات: برو کنار می خوام برم
از کنار داشتم میرفتم که یه زیر پای زد و خوردم زمین تو کلی گل و همه خندیدن
کوک:این تازه اولاش پش فرار کن (😆😏)
ات: می کشمت(😤حرصی)
کوک: خواهیم دید(😏)
بلند شدم و رفتم سمت ماشین راننده جلوی در منتظرم بو راننده با تعجب بهم نگاه میکرد اخه کل لباسام گلی بود
راننده: خانم خوبید کی.. این کارو کرده.. بگید کی بوده تا به حسابش برسم
ات: خوبم.. نیازی نیست خودم بعدن به حسابش می رسم فعلا بیا بریم
راننده: چشم خانم
سرار شدم
راننده: کجا ببرمتون خانم
ات: بنظر تو من کجا میرم... میرم خونه دیگه
راننده: ببخشید خانم الان میریم
رفتیم خونه می خواستم اروم برم تا کسی من رو با این قیافه نبینه که یدفه...
شرط: ۱۰تا لایک 👍
فعلا بای🫰❤️🔥
۱۱.۴k
۲۳ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.