فیک کوک ( جدایی ناپذیر) پارت ۳۸
از زبان ا/ت
منم تو عکس افتادم
از اذیت کردنشون لذت میبردم
جونگ کوک گفت : ا/ت یه لحظه میای آشپزخونه کارت دارم
رفتم گفتم : چیکارم داشتی گفت : این بچه بازیا چیه در میاری
گفتم : عااا ببخشید ناراحت شدی
به دوست دختره سابقت بد گذشت... نمیدونستم باید ازش پذیرایی هم میکردممممممم
خندید و دستاش رو دوره کمرم قفل کرد و گفت : بازم حسودی میکنی فندق ؟
چشم غورهای رفتم و گفتم : نه خیر...من... حسود....نیستممم
گفت : پس چرا این کارا رو میکنی خوشگلم خودتو اعصبانی نکن زود پیر میشیاااا
منم تو عکس افتادم
از اذیت کردنشون لذت میبردم
جونگ کوک گفت : ا/ت یه لحظه میای آشپزخونه کارت دارم
رفتم گفتم : چیکارم داشتی گفت : این بچه بازیا چیه در میاری
گفتم : عااا ببخشید ناراحت شدی
به دوست دختره سابقت بد گذشت... نمیدونستم باید ازش پذیرایی هم میکردممممممم
خندید و دستاش رو دوره کمرم قفل کرد و گفت : بازم حسودی میکنی فندق ؟
چشم غورهای رفتم و گفتم : نه خیر...من... حسود....نیستممم
گفت : پس چرا این کارا رو میکنی خوشگلم خودتو اعصبانی نکن زود پیر میشیاااا
۱۳۳.۹k
۰۴ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.