DeaDly kisses🧝🏻♀️🧺p19
میگم تهیونگ مامانم منو به زور به کانادا اورده و بعد اون بیهوش میشم که وقتی بهشوش میام سردم بود و من یه نفری رو دیدم که قدکوتاه انگشتای نه بلند ولی کوتاهم نبود داشت من این مشخصاتو از ریز چشم بند دیدم من بادیدنش فکر کردم ادم خوبیه ولی نه اصل اشغال اون بود من اول تقلا می کردم که اذیتم نکنن ولی اون برعکسشو انجام میداد و مثله اینکه اون رئیسشون بود و اصلا بهش اینکارا نمیخورد و یه صدای نازک داش من اول فکر کردم که شاید نجاتم بده چون حسابی سردم بود و داشتم یخ میزدم که دیدم
لباسامو درآورد و بعد اون بیهوش میشم و دیگه هیچی یادم نیست و وقتی من تو اتاقم بودم ورزش میکردم و دیگه همه جام درد میکرد و وقتی ولم کردن فهمیدم که مامانم فوت شد و یه هفته بعد متوجه شدم من دیگه تاپ نیستم و یه باتم و بعدم اومدم اینجا🌳]
ته:چی چی کوک
کوک:اره همینه هق هق حتی برام تتو ام کردن
ته:کجات
کوک: رو کمرم
ته:اینا همون عوضیان که هرچی رد خونا رو میگیرم گیج میشم
کوک:چی
ته:بیا بریم خونه
ته با شنیدن داستانی که کدک از خودش تعریف کرده بود دیوونه شده بود و برای رسیدن به خونه عین روانیا رانندگی میکرد وقتی رسیدن خونه ته اصلا نگا کرد که کسی اونجاست یا نیست اون بطری ابو رو سرش خالی کرد و ساکای کوک رو اورد بالا و کوکم اومد بدون توجه به کوک بلوزشو در اورد و تیشرتشو پوشید و رفت سرمیز کارش و عصبی با موهاش ور میرفت و زیر لب میگفت لعنت به حرومزاده هایی مثل شما و خودتون وخیلی عصبی
ته:کوک بیا
کوک:باش
کوک اومد ته دکمه ی شلوارشو وا کرد و برش گردوند و به تتو ی کوک دقت کرد یادش اومد که این طرحو بایه رنگ دیگه جاام دیده ولی ولی یادش نیومد کجا هی به این فکر بود که چرا کوک چرا خودش نه ته حاضر بود بخاطر کوک جونشم بده ولی الان به همه شک داشت حتی خودش که یهو یاد وقتی افتاد که کوک بعد یک سال و نیم بهش زنگ زد و تهیونگ که از
🧺🧝🏻♀️🧺🧝🏻♀️🧺p19🧝🏻♀️🧺🧝🏻♀️🧺I love you 🧝🏻♀️🧺
بع درخواست یکی از دنبال کننده ها گذاشتم📻
#نامجون
#جین
#شوگا
#جیهوپ
#جیمین
#تهیونگ
#جونگ_کوک
#بی_تی_اس
#تهکوک
لباسامو درآورد و بعد اون بیهوش میشم و دیگه هیچی یادم نیست و وقتی من تو اتاقم بودم ورزش میکردم و دیگه همه جام درد میکرد و وقتی ولم کردن فهمیدم که مامانم فوت شد و یه هفته بعد متوجه شدم من دیگه تاپ نیستم و یه باتم و بعدم اومدم اینجا🌳]
ته:چی چی کوک
کوک:اره همینه هق هق حتی برام تتو ام کردن
ته:کجات
کوک: رو کمرم
ته:اینا همون عوضیان که هرچی رد خونا رو میگیرم گیج میشم
کوک:چی
ته:بیا بریم خونه
ته با شنیدن داستانی که کدک از خودش تعریف کرده بود دیوونه شده بود و برای رسیدن به خونه عین روانیا رانندگی میکرد وقتی رسیدن خونه ته اصلا نگا کرد که کسی اونجاست یا نیست اون بطری ابو رو سرش خالی کرد و ساکای کوک رو اورد بالا و کوکم اومد بدون توجه به کوک بلوزشو در اورد و تیشرتشو پوشید و رفت سرمیز کارش و عصبی با موهاش ور میرفت و زیر لب میگفت لعنت به حرومزاده هایی مثل شما و خودتون وخیلی عصبی
ته:کوک بیا
کوک:باش
کوک اومد ته دکمه ی شلوارشو وا کرد و برش گردوند و به تتو ی کوک دقت کرد یادش اومد که این طرحو بایه رنگ دیگه جاام دیده ولی ولی یادش نیومد کجا هی به این فکر بود که چرا کوک چرا خودش نه ته حاضر بود بخاطر کوک جونشم بده ولی الان به همه شک داشت حتی خودش که یهو یاد وقتی افتاد که کوک بعد یک سال و نیم بهش زنگ زد و تهیونگ که از
🧺🧝🏻♀️🧺🧝🏻♀️🧺p19🧝🏻♀️🧺🧝🏻♀️🧺I love you 🧝🏻♀️🧺
بع درخواست یکی از دنبال کننده ها گذاشتم📻
#نامجون
#جین
#شوگا
#جیهوپ
#جیمین
#تهیونگ
#جونگ_کوک
#بی_تی_اس
#تهکوک
۴.۴k
۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.