Part3
پارت آخر
(این پارت اسماته. جنبه نداری نخون برار)
کشون کشون بردمش سمت اتاق و رو تخت نشوندمش. میخواستم ازش فاصله بگیرم که دستمو گرفت و افتادم روش. با یه حرکت جاهامون عوض شد و الان اون روی من بود.
داشتم سعی میکردم هلش بدم ولی با اون بدن عضلانیش یه ذره هم تکون نمیخورد.
بعد از کلی تقلا کردن تسلیم شدم که یهو با یکی از دستاش دستامو بالای سرم قفل کرد و شروع به بو/سی/دن گردنم کرد. بعد از چند مین رفت سراغ ترقوه هام و ک/یس مارک های در/دناک میذاشت. جوری که مطمئنم کب/ود میشه. از بو/سی/دنم دست کشید و شور/تمو در آورد و شروع به ماساژ دادن پو/سیم کرد. بدجوری تحریک شده بودم و دیگه نمیتونستم تحمل کنم. داشتم از گرما میسوختم که احساس کردم ماساژ دادنو تموم کرد. دی/کشو که حسابی بزرگ و کینگ سایز شده بود در آورد و رو ورودیم تنظیم کرد
+جیمین لطفا آروم... درد...داره
_فک کنم یادت رفته باید چی صدام کنی بیبی گرل....
بعد از گفتم این حرف فهمیدم که چیکار کردم ولی جیمین بهم مهلت حرف زدن نداد و دی/کشو کامل کرد توم که نا/له ای بلند کردم ولی جیمین سریع لب/اشو رو لب/ام گذاشت و محکم مک میزد و نا/له هام تو دهنش خفه میشد. بعد از ۳۰ مین تل/مبه زدن بالاخره ازم بیرون کشید و هردومون بی جون رو تخت نفس نفس میزدیم. زیر دلم تیر میکشید و خیلی درد داشتم. انگار جیمین فهمید چون منو کشید تو بغلش و دلمو ماساژ میداد که هردومون تو همون حالت خوابمون برد....
پایان
چطور بود؟ گزارش نکنین😐
(این پارت اسماته. جنبه نداری نخون برار)
کشون کشون بردمش سمت اتاق و رو تخت نشوندمش. میخواستم ازش فاصله بگیرم که دستمو گرفت و افتادم روش. با یه حرکت جاهامون عوض شد و الان اون روی من بود.
داشتم سعی میکردم هلش بدم ولی با اون بدن عضلانیش یه ذره هم تکون نمیخورد.
بعد از کلی تقلا کردن تسلیم شدم که یهو با یکی از دستاش دستامو بالای سرم قفل کرد و شروع به بو/سی/دن گردنم کرد. بعد از چند مین رفت سراغ ترقوه هام و ک/یس مارک های در/دناک میذاشت. جوری که مطمئنم کب/ود میشه. از بو/سی/دنم دست کشید و شور/تمو در آورد و شروع به ماساژ دادن پو/سیم کرد. بدجوری تحریک شده بودم و دیگه نمیتونستم تحمل کنم. داشتم از گرما میسوختم که احساس کردم ماساژ دادنو تموم کرد. دی/کشو که حسابی بزرگ و کینگ سایز شده بود در آورد و رو ورودیم تنظیم کرد
+جیمین لطفا آروم... درد...داره
_فک کنم یادت رفته باید چی صدام کنی بیبی گرل....
بعد از گفتم این حرف فهمیدم که چیکار کردم ولی جیمین بهم مهلت حرف زدن نداد و دی/کشو کامل کرد توم که نا/له ای بلند کردم ولی جیمین سریع لب/اشو رو لب/ام گذاشت و محکم مک میزد و نا/له هام تو دهنش خفه میشد. بعد از ۳۰ مین تل/مبه زدن بالاخره ازم بیرون کشید و هردومون بی جون رو تخت نفس نفس میزدیم. زیر دلم تیر میکشید و خیلی درد داشتم. انگار جیمین فهمید چون منو کشید تو بغلش و دلمو ماساژ میداد که هردومون تو همون حالت خوابمون برد....
پایان
چطور بود؟ گزارش نکنین😐
۲۰۵
۲۸ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.