چند پارتی(من ۴تا بچه می خوام)پارت۱
از زبون کوک
چند روز هست که به ا/ت میگم بچه می خوام اونم ۴تا بچه می خوام.
ا/ت:باشه بعد از غذا بریم اتاق کارت رو بکن شب هم بکن
کوک:آخ جون پایه هستم برای بچه دار شدن
از زبون نویسنده
غذا شون رو خوردن بعد رفتن تو اتاق که کوک اومد پیرهنش رو دربیاره
که یهو زنگ خورد.
کوک:ولش کن. خب کجا بودیم ما
ا/ت:کوک چی میگی مهمون اومده برامون شاید پسرا باشن
کوک:اه باشه
کوک رفت پایین درو باز کرد ا/ت هم باهاش اومد.
رفت دید. جیمین هست. گفت
کوک:ای تو روحت جیمین
جیمین:چرا؟ چی شده مگه
کوک:داشتیم بالا کارمون رو می کردیم
جیمین:چه کاری
کوک:داشتم عموت میکردم دیگه پسر تو اتاق اونم چهارتا می خوام
جیمین:او باشه پس من برم
کوک:آره شب توبار هم و میبینیم ساعت ۹. راستی چند تا دختر جور کن
حوصلم سر نره
جیمین:باشه داداش
بعدشم جیمین رفت
از زبون کوک
خب عزیزم بریم بالا ادامه. ولی ا/ت گفت
ا/ت:کوک تو واسه خودمی دختر چرا می خوای واسه بار پس ادامه هم نمیدیم تو اتاق
کوک:پس من میرم دختر هم جور می کنم و تو اتاق هم باهاش میرم
ا/ت:نه خیر
کوک:پس میریم بالا ادامه میدیم.
ا/ت:باشه نمیدونم از من چی می خوای
کوک:بدنت رو
ا/ت:باشه پس نمیری اره. بدنم کلا شب و روز واسه تو
کوک:باشه بریم بالا پس کارمو انجام بدم
ا/ت:باشه پس بریم عزیزم
اززبون کوک
از این به بعد با این که میرم بایکی رل میزنم تهدیدش میکنم
رفتیم بالا پیرهنم رو درآوردم بعد واسه ا/ت رو چسبوندمش به دیوار و
اولی رو محکم واردش کردم و........................
از زبون ا/ت
کوک خودش رو توم خالی کرد و خیالش راحت شد کارمون تموم شد گفت
کوک:خیلی بهم حال داد عزیزم و مهم تر بعد اون دیگه ۲ قلو حداقل حامله میشی.
ا/ت:تو ام کل زندگیت شده این کار و بچه
کوک:خب بچه دوستم دیگه
ا/ت:باشه بابا. ولی دیگه نمیری دختر بازی که
کوک:نمیدونمممم قول نمیدم
ا/ت:چرا بدنم رو می خوای باز بیا واسه تو کلا هروقت می خوای
کوک:الان نه عزیزم شب بهم بده
بعدش اومد کوک رو بغل کنه که بیهوش شد
کوک سریع بردش بیمارستان دکتر اومد گفت
دکتر: زنتون حامله هست بهش نگفتم ولی بهش
کوک:خوب کردید
کوک رفت تو گفت
کوک:عشقم خوبی
ا/ت:خوبم ولی چم شده
کوک:یه سرما خوردگی ولی دکتر میگی خیلی عادی هست این سرما خوردگی جدید هست
ا/ت:خدا رو شکر پس عشقم
کوک:صد البته
کوک:عشقم می خوای بری خونه ی یکی از دوستات
ا/ت:آره همه ی دوستام پولداری و من خیلی دوست دارن این شکلی بشه.
کوک:پس بگو کجاست و اسمش چیه
ا/ت:اسمش یونا و خونه اش تو منطقه ی لوکس سئول هست.
کوک:بزن بریم. فقط چون مریضی اصلا چیزای سنگین بلند نکن
ا/ت:باشه عزیزم
از زبون کوک
من می خوام ا/ت رو سر گم کنم که غذا درست کنم براش و وسط بشقابش پستونک بذارم۲تا پستونک ۲ قلو بذارم چون دوقلو هستن
پایان این پارت کلا دوتا دیگه اذش میذارم
چند روز هست که به ا/ت میگم بچه می خوام اونم ۴تا بچه می خوام.
ا/ت:باشه بعد از غذا بریم اتاق کارت رو بکن شب هم بکن
کوک:آخ جون پایه هستم برای بچه دار شدن
از زبون نویسنده
غذا شون رو خوردن بعد رفتن تو اتاق که کوک اومد پیرهنش رو دربیاره
که یهو زنگ خورد.
کوک:ولش کن. خب کجا بودیم ما
ا/ت:کوک چی میگی مهمون اومده برامون شاید پسرا باشن
کوک:اه باشه
کوک رفت پایین درو باز کرد ا/ت هم باهاش اومد.
رفت دید. جیمین هست. گفت
کوک:ای تو روحت جیمین
جیمین:چرا؟ چی شده مگه
کوک:داشتیم بالا کارمون رو می کردیم
جیمین:چه کاری
کوک:داشتم عموت میکردم دیگه پسر تو اتاق اونم چهارتا می خوام
جیمین:او باشه پس من برم
کوک:آره شب توبار هم و میبینیم ساعت ۹. راستی چند تا دختر جور کن
حوصلم سر نره
جیمین:باشه داداش
بعدشم جیمین رفت
از زبون کوک
خب عزیزم بریم بالا ادامه. ولی ا/ت گفت
ا/ت:کوک تو واسه خودمی دختر چرا می خوای واسه بار پس ادامه هم نمیدیم تو اتاق
کوک:پس من میرم دختر هم جور می کنم و تو اتاق هم باهاش میرم
ا/ت:نه خیر
کوک:پس میریم بالا ادامه میدیم.
ا/ت:باشه نمیدونم از من چی می خوای
کوک:بدنت رو
ا/ت:باشه پس نمیری اره. بدنم کلا شب و روز واسه تو
کوک:باشه بریم بالا پس کارمو انجام بدم
ا/ت:باشه پس بریم عزیزم
اززبون کوک
از این به بعد با این که میرم بایکی رل میزنم تهدیدش میکنم
رفتیم بالا پیرهنم رو درآوردم بعد واسه ا/ت رو چسبوندمش به دیوار و
اولی رو محکم واردش کردم و........................
از زبون ا/ت
کوک خودش رو توم خالی کرد و خیالش راحت شد کارمون تموم شد گفت
کوک:خیلی بهم حال داد عزیزم و مهم تر بعد اون دیگه ۲ قلو حداقل حامله میشی.
ا/ت:تو ام کل زندگیت شده این کار و بچه
کوک:خب بچه دوستم دیگه
ا/ت:باشه بابا. ولی دیگه نمیری دختر بازی که
کوک:نمیدونمممم قول نمیدم
ا/ت:چرا بدنم رو می خوای باز بیا واسه تو کلا هروقت می خوای
کوک:الان نه عزیزم شب بهم بده
بعدش اومد کوک رو بغل کنه که بیهوش شد
کوک سریع بردش بیمارستان دکتر اومد گفت
دکتر: زنتون حامله هست بهش نگفتم ولی بهش
کوک:خوب کردید
کوک رفت تو گفت
کوک:عشقم خوبی
ا/ت:خوبم ولی چم شده
کوک:یه سرما خوردگی ولی دکتر میگی خیلی عادی هست این سرما خوردگی جدید هست
ا/ت:خدا رو شکر پس عشقم
کوک:صد البته
کوک:عشقم می خوای بری خونه ی یکی از دوستات
ا/ت:آره همه ی دوستام پولداری و من خیلی دوست دارن این شکلی بشه.
کوک:پس بگو کجاست و اسمش چیه
ا/ت:اسمش یونا و خونه اش تو منطقه ی لوکس سئول هست.
کوک:بزن بریم. فقط چون مریضی اصلا چیزای سنگین بلند نکن
ا/ت:باشه عزیزم
از زبون کوک
من می خوام ا/ت رو سر گم کنم که غذا درست کنم براش و وسط بشقابش پستونک بذارم۲تا پستونک ۲ قلو بذارم چون دوقلو هستن
پایان این پارت کلا دوتا دیگه اذش میذارم
۶.۹k
۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.