آلفاواومگا
#آلفاواومگا
#part:25
تو بالکن پرید و گوشه دیوار قایم شد تو ذهنش هزار جور فکر کرد
کوک:یعنی با این لباس بیرون هم میره بین اون همه نگهبان مرددد خدایا
کوک پشت شیشه اتاق رز قایم شد رز رو تخت نشست که چشمش به چیزی خورد که نباید میخورد کوک لبخند ژکوندی زد رز فکر کرد خواب میبینه چشماشو مالوند رز خواست جیغ بزنه که کوک پرید تو اتاقو جلو دهنشو گرفت
کوک:هیششش
رز دستشو از رو دهنش برداشت
رز:اینجا چیکار میکنی تو(نگران)کسی که ندیدت
رز پرده هارو کشید و در رو قفل کرد و سمت کوک رفت یقشو گرفت
رز:چه غلطی میکنی اینجا هان؟قصد جونمو داری؟
ولی چشمایه کوک برق میزد
رز:اگه یکی میدیدت چی؟
کوک انگوشتشو رو لب رز گذاشت
کوک:هیشش هیچکس ندیدم با خواسته خودم اومدم و قصد جونتو نداشتم
رز:تو روانیی
کوک رز رو محکم بغل کرد همیشه رز اونو بغل میکرد چون این رز بود که قشنگ ترین بغلارو بهش میداد
رز:کوک از اینجا برو
کوک:چیزی نمیشه هیچکس منو نمیشناسه
رز:واسه چی اومدی
کوک:تو رو ببینم
رز:نیاز نبود اینطوری تا اینجا بیایی ما هردفع پستمون به هم میخوره
رز پشتشو به کوک کرد و دست به سینه وایستاد
رز:دلم نمیخواد واست دردسر شه
کوک:چرا نگام نمیکنی
رز:اگه نگات کنم نمیتونم ازت دل بکنم
کوک نزدیک دخترک شد و موهاش رو کنار زد
کوک:من نیومدم اینجا که روتو ازم بگیری اومدم ببینمت
رز:ما نسبتی باهم نداریم کوک خودت گفتی
کوک دستشو به کمرش زد و تیرکمونی که رز بهش برگردوند رو جلوش گرفت
کوک:این ماله توعه
رز:مال من نیست ماله توعه اسمت روشه
کوک:رز من اینو بهت دادم الان با عشقم اینو بهت میدم این مخصوصه توعه روش رو ببین
#part:25
تو بالکن پرید و گوشه دیوار قایم شد تو ذهنش هزار جور فکر کرد
کوک:یعنی با این لباس بیرون هم میره بین اون همه نگهبان مرددد خدایا
کوک پشت شیشه اتاق رز قایم شد رز رو تخت نشست که چشمش به چیزی خورد که نباید میخورد کوک لبخند ژکوندی زد رز فکر کرد خواب میبینه چشماشو مالوند رز خواست جیغ بزنه که کوک پرید تو اتاقو جلو دهنشو گرفت
کوک:هیششش
رز دستشو از رو دهنش برداشت
رز:اینجا چیکار میکنی تو(نگران)کسی که ندیدت
رز پرده هارو کشید و در رو قفل کرد و سمت کوک رفت یقشو گرفت
رز:چه غلطی میکنی اینجا هان؟قصد جونمو داری؟
ولی چشمایه کوک برق میزد
رز:اگه یکی میدیدت چی؟
کوک انگوشتشو رو لب رز گذاشت
کوک:هیشش هیچکس ندیدم با خواسته خودم اومدم و قصد جونتو نداشتم
رز:تو روانیی
کوک رز رو محکم بغل کرد همیشه رز اونو بغل میکرد چون این رز بود که قشنگ ترین بغلارو بهش میداد
رز:کوک از اینجا برو
کوک:چیزی نمیشه هیچکس منو نمیشناسه
رز:واسه چی اومدی
کوک:تو رو ببینم
رز:نیاز نبود اینطوری تا اینجا بیایی ما هردفع پستمون به هم میخوره
رز پشتشو به کوک کرد و دست به سینه وایستاد
رز:دلم نمیخواد واست دردسر شه
کوک:چرا نگام نمیکنی
رز:اگه نگات کنم نمیتونم ازت دل بکنم
کوک نزدیک دخترک شد و موهاش رو کنار زد
کوک:من نیومدم اینجا که روتو ازم بگیری اومدم ببینمت
رز:ما نسبتی باهم نداریم کوک خودت گفتی
کوک دستشو به کمرش زد و تیرکمونی که رز بهش برگردوند رو جلوش گرفت
کوک:این ماله توعه
رز:مال من نیست ماله توعه اسمت روشه
کوک:رز من اینو بهت دادم الان با عشقم اینو بهت میدم این مخصوصه توعه روش رو ببین
۱۲.۶k
۱۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.