که𐇽کشا𝇁⃘نِ چش݁ꨲمانش
که𐇽کشا𝇁⃘نِ چش݁ꨲمانش
پارت ۶
^ارباب کار اون دختره رینا بود..همونی که امروز اومده بود توی اتاقتون و گفته بود که ا.ت توی قهوتون سم ریخته
_اه دختره ی هرزه..ببریدش توی اتاق شکنجه و آنقدر بزنید تا التماس کنه که خلاصش کنین
^چشم(بعد قطع کرد)
_خوب خدا رو شکر کن که کار تو نبوده مگر نه یکاری میکردم که تا عمر داری پشیمون بشی..حالا هم این لباس ها رو در بیار
من میخوام برم خونه
_با اجازه ی کی؟
من به اجازه ی همچین آدمی مثل تو نیاز ندارم..من اصلا تو رو نمیشناسم..اگه بخوای من رو اینجا نگه داری زنگ میزنم به پلیس
_(عصبی بلند بلند خندید)
چیزی خنده داره؟
_نه فقط دارم خودم رو کنترل میکمم که زبونت رو از ته نبرم(حالتش تیره شد)اه داشتی چی میگفتی.. به اجازه ی من نیاز نداری؟..ببین خودت خ...
(یدفعه در باز شد و لینو ..برادر ناتنی ا.ت اومد تو)
شرایط دو نفر به فالور ها زیاد شه..لایک ۱۵ تا
راستی این فیک خیلی چرت شده..میخواید پاکش کنم یه فیک جدید بزارم؟
پارت ۶
^ارباب کار اون دختره رینا بود..همونی که امروز اومده بود توی اتاقتون و گفته بود که ا.ت توی قهوتون سم ریخته
_اه دختره ی هرزه..ببریدش توی اتاق شکنجه و آنقدر بزنید تا التماس کنه که خلاصش کنین
^چشم(بعد قطع کرد)
_خوب خدا رو شکر کن که کار تو نبوده مگر نه یکاری میکردم که تا عمر داری پشیمون بشی..حالا هم این لباس ها رو در بیار
من میخوام برم خونه
_با اجازه ی کی؟
من به اجازه ی همچین آدمی مثل تو نیاز ندارم..من اصلا تو رو نمیشناسم..اگه بخوای من رو اینجا نگه داری زنگ میزنم به پلیس
_(عصبی بلند بلند خندید)
چیزی خنده داره؟
_نه فقط دارم خودم رو کنترل میکمم که زبونت رو از ته نبرم(حالتش تیره شد)اه داشتی چی میگفتی.. به اجازه ی من نیاز نداری؟..ببین خودت خ...
(یدفعه در باز شد و لینو ..برادر ناتنی ا.ت اومد تو)
شرایط دو نفر به فالور ها زیاد شه..لایک ۱۵ تا
راستی این فیک خیلی چرت شده..میخواید پاکش کنم یه فیک جدید بزارم؟
۱.۸k
۱۹ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.