دوست پسر جذاب من ادامه part 4
یونا : هر کدوم جداگونه رفتیم دانشگاه نمیدونم چرا ولی ی حسی بهم می گفت که بهتره این کارو کنم البته بنظرم یوگی چون قیافه خیلی جذابی هم داره ممنکنه معروف باشه یا شایدم بشه برای همین نخواستم خودم رو تو دردسر بندازم اونم از روز اول و خب یونکی هم خیلی بهم گفت که باهم میریم ولی من رد کردم و زودتر یونکی رفتم و تصمیم هم گرفتم خیلی دور و برش نباشم. وقتی رسید دیدم بله حدسم درست بود یونکی ادم معروفی بود حد اقل تو دانشگاهحمه در مورد اون حرف میزدن و راه رو براش باز میکردن فهمیدم واقعا کار درستی کردم باهاش نیومدم وگرنه عاشقان یونکی پارم میکردن
......................
بعد از چند مین :
اون هنوز بین طرفتاراش بود من که از منتظر موندن خستم شد رفتم تو ساختمون دانشگاه از چند نفری که اون تو مونده بودن پرسیدم اتاق مدیر کجاست و تونستم پیداش کنم وقتی رسیدم از تو پنجرا دیدم اون هنوز پیش طرفتاراشه ولی خب کم کم داشت میومد پس نشستم رو یکی از صندلی هایی کا اونجا بود و منتظر شدم بعد از کلی منتظر شدن اومد و باهم رفتیم تو اتاق مدیر
......................
تو اتاق مدیر : ......
................................................................................
خب خب اینم پارت ۴ بخاطر تاخیر معذرت لایک و کامنت فراموش نشه ممنون
......................
بعد از چند مین :
اون هنوز بین طرفتاراش بود من که از منتظر موندن خستم شد رفتم تو ساختمون دانشگاه از چند نفری که اون تو مونده بودن پرسیدم اتاق مدیر کجاست و تونستم پیداش کنم وقتی رسیدم از تو پنجرا دیدم اون هنوز پیش طرفتاراشه ولی خب کم کم داشت میومد پس نشستم رو یکی از صندلی هایی کا اونجا بود و منتظر شدم بعد از کلی منتظر شدن اومد و باهم رفتیم تو اتاق مدیر
......................
تو اتاق مدیر : ......
................................................................................
خب خب اینم پارت ۴ بخاطر تاخیر معذرت لایک و کامنت فراموش نشه ممنون
۶.۴k
۲۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.