last part
یونگی:چه عجب بیدار شدی ات:خوابم میومد یونگی:اوکی بیب ولی میدونی خیلی کیوتی ات:اوهوم یونگی اومد نزدیکم و لباشو رو لبام گذاشت شکه شده بودم ولی اون لبامو با ارامش میمکید.یونگی:ات من واقعا دوست دارم میشه دوست دختر واقعیم باشی ات:حتمااااا عشقم و دوباره لباشو گذاشت رو لبامو کوتاه بوسید.یونگی:عاشقتم ات:من بیشتر
۴۳.۷k
۲۷ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.