فراموشی!
part ²⁰
خاستم جوابشو بدم که گفت:دیگه برای هیچکس اینطوری نخند!
و بهم خیره شد.
دستمو نوازش وار روی روی موهاش کشیدم.
و بوسه ای روی موهاش گذاشتم.
دستشو روی کمرم تکون میداد و به صورت نوازش وار روی کمرم میکشید.
از بغلم بیرون کشیدمش و سرشو روی بالشت گذاشتم که گفت:بیبی این چه کاریه؟!
خنده آرومی کردمو به سمت سینی ها رفتمو یکیو جلوی خودم گذاشتم.
ات:خب چیکار کنم گشنمه!
خندیدو به سمتم اومد و کنارم نشست.
جیمین:بیبی کیوتم!
بعد از خوردن غذا سینی رو توی دستم گرفتمو از اتاق بیرون رفتمو به سمت پایین رفتمو سینی هارو روی اپن گذاشتمو از اجوما تشکری کردم.
دوباره داشتم سمت اتاق میرفتم که چیزی توجهمو جلب کرد.
به سمتش رفتمو.....
ادامه دارد..........
خاستم جوابشو بدم که گفت:دیگه برای هیچکس اینطوری نخند!
و بهم خیره شد.
دستمو نوازش وار روی روی موهاش کشیدم.
و بوسه ای روی موهاش گذاشتم.
دستشو روی کمرم تکون میداد و به صورت نوازش وار روی کمرم میکشید.
از بغلم بیرون کشیدمش و سرشو روی بالشت گذاشتم که گفت:بیبی این چه کاریه؟!
خنده آرومی کردمو به سمت سینی ها رفتمو یکیو جلوی خودم گذاشتم.
ات:خب چیکار کنم گشنمه!
خندیدو به سمتم اومد و کنارم نشست.
جیمین:بیبی کیوتم!
بعد از خوردن غذا سینی رو توی دستم گرفتمو از اتاق بیرون رفتمو به سمت پایین رفتمو سینی هارو روی اپن گذاشتمو از اجوما تشکری کردم.
دوباره داشتم سمت اتاق میرفتم که چیزی توجهمو جلب کرد.
به سمتش رفتمو.....
ادامه دارد..........
۲۱.۵k
۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.