درگیرِ مافیاها
پارت ۳۳
از زبان ا/ت:
حتی نمیتونستم دلداریش بدم آخه چی میگفتم که آروم میشد ؟ مگه میشد آرومش کرد؟ فقط سرشو رو سینم گرفتم که گریه کنه و شدیدا گریه میکرد اونم تهیونگی که به ظاهر خالی از احساس و عاطفه بود شبو همونجا توی ماشین خوابیدیم من نصف شب یکم سردم شد ولی تهیونگ بدنش گُر داشت اصلا سردش نشد🥺🥺
از زبان تهیونگ: صبح بیدار شدم بدنم درد میکرد که طبیعی بود چون تو ماشین نمیشد راحت خوابید دیدم ا/ت کنارم خوابه و خودشو جمع کرده انگار سردش بود کتمو انداختم روش که یه دفعه گوشیم زنگ خورد ا/ت از صدای زنگ گوشیم بیدار شد گفت : چی شده؟
گوشیو برداشتم نگهبانمون بود همونکه گفته بودم فیلم دوربینا رو ببینه :
نگهبان : رییس من دیدم کی نامه رو آورده
تهیونگ: خیلی خب صبر کن اومدم خونه
اینو که شنیدم گوش نکردم که میخواد اسم کیو بگه فقط تا خونه سریع رسیدم که انگار پرواز کرده بودم نفهمیدم چجوری خودمو رسوندم به اتاق دوربینا ؛ ا/ت هم دنبالم میدوید
توی اتاق گفتم فیلم کجاس ببینم؛ ا/ت هم پشت سرم رسید تو اتاق
نگهبان مانیتور رو برگردوند سمتم و گفت این مرده قربان
نگاش که کردم یه چیز عجیبی تو فیلم دیدم اونم اینکه زمانیکه مرده پاکتو میزاره لای دفتر برمیگرده به دوربین مستقیم نگاه میکنه انگار عمدا میخواست ما ببینیمش پرسیدم حالا این کیه؟
نگهبان : یکی از بادیگاردای جانگ شینه همون شب تو مهمونی اینو گذاشته تو اتاق
ا/ت پرسید پس چرا به دوربین زل زد؟
تهیونگ: چون این یه دعوته اون جانگ شین عوضی میخواسته اینجوری به من بگه برم پیشش
ا/ت : حالا میخوای چیکار کنی ؟
تهیونگ: معلومه دیگه میرم پیشش
ا/ت: اگه خطرناک باشه چی؟
تهیونگ: تو نمیخوادبترسی من عادت دارم
به نگهبان گفتم برو همه رو جمع کن میریم خونه جانگ شین سه نفرم بزار پیش ا/ت بمونن خودمم رفتم یه اسلحه اضافه از تو میزم برداشتم و رفتم تو حیاط همه راه افتادیم رفتیم خونه جانگ شین.
وقتی رسیدیم اونجا اسلحه دست رفتیم تو که یکی از نگهبانای عمارت جانگ شین گفت جناب تهیونگ بفرمایید آقای جانگ شین منتظرتون بودن .
تنهایی رفتم تو پیش جانگ شین که پشت میزش نشسته بود تا رفتم تو گفت چرا انقد منتظرم گذاشتی آخه
تهیونگ: حالا که اومدم و به دعوتت اکی دادم
جانگ شین خندید و گفت همیشه باهوش بودی حالا چرا نمیشینی ؟
نمیشینم زود بگو از کجا میدونی ایل سوک خونوادمو کشته ؟
جانگ شین: عجله نکن خب هیجانش میره
تهیونگ: زود باش داری دیوونممیکنی مدرک داری یا نه ؟
جانگ شین: معلومه که دارم پس فک کردی همینجوری یه چیزی پروندم؟
تهیونگ: یعنی تو همینجوری میخوای کمکم کنی قاتل خانوادمو مجازات کنم؟ در ازاش چی میخوای؟
جانگ شین: دیدی میگم باهوشی😉
تهیونگ: بگوچی میخوای؟
جانگ شین: ا/ت رو
شرط: ۵۰لایک
از زبان ا/ت:
حتی نمیتونستم دلداریش بدم آخه چی میگفتم که آروم میشد ؟ مگه میشد آرومش کرد؟ فقط سرشو رو سینم گرفتم که گریه کنه و شدیدا گریه میکرد اونم تهیونگی که به ظاهر خالی از احساس و عاطفه بود شبو همونجا توی ماشین خوابیدیم من نصف شب یکم سردم شد ولی تهیونگ بدنش گُر داشت اصلا سردش نشد🥺🥺
از زبان تهیونگ: صبح بیدار شدم بدنم درد میکرد که طبیعی بود چون تو ماشین نمیشد راحت خوابید دیدم ا/ت کنارم خوابه و خودشو جمع کرده انگار سردش بود کتمو انداختم روش که یه دفعه گوشیم زنگ خورد ا/ت از صدای زنگ گوشیم بیدار شد گفت : چی شده؟
گوشیو برداشتم نگهبانمون بود همونکه گفته بودم فیلم دوربینا رو ببینه :
نگهبان : رییس من دیدم کی نامه رو آورده
تهیونگ: خیلی خب صبر کن اومدم خونه
اینو که شنیدم گوش نکردم که میخواد اسم کیو بگه فقط تا خونه سریع رسیدم که انگار پرواز کرده بودم نفهمیدم چجوری خودمو رسوندم به اتاق دوربینا ؛ ا/ت هم دنبالم میدوید
توی اتاق گفتم فیلم کجاس ببینم؛ ا/ت هم پشت سرم رسید تو اتاق
نگهبان مانیتور رو برگردوند سمتم و گفت این مرده قربان
نگاش که کردم یه چیز عجیبی تو فیلم دیدم اونم اینکه زمانیکه مرده پاکتو میزاره لای دفتر برمیگرده به دوربین مستقیم نگاه میکنه انگار عمدا میخواست ما ببینیمش پرسیدم حالا این کیه؟
نگهبان : یکی از بادیگاردای جانگ شینه همون شب تو مهمونی اینو گذاشته تو اتاق
ا/ت پرسید پس چرا به دوربین زل زد؟
تهیونگ: چون این یه دعوته اون جانگ شین عوضی میخواسته اینجوری به من بگه برم پیشش
ا/ت : حالا میخوای چیکار کنی ؟
تهیونگ: معلومه دیگه میرم پیشش
ا/ت: اگه خطرناک باشه چی؟
تهیونگ: تو نمیخوادبترسی من عادت دارم
به نگهبان گفتم برو همه رو جمع کن میریم خونه جانگ شین سه نفرم بزار پیش ا/ت بمونن خودمم رفتم یه اسلحه اضافه از تو میزم برداشتم و رفتم تو حیاط همه راه افتادیم رفتیم خونه جانگ شین.
وقتی رسیدیم اونجا اسلحه دست رفتیم تو که یکی از نگهبانای عمارت جانگ شین گفت جناب تهیونگ بفرمایید آقای جانگ شین منتظرتون بودن .
تنهایی رفتم تو پیش جانگ شین که پشت میزش نشسته بود تا رفتم تو گفت چرا انقد منتظرم گذاشتی آخه
تهیونگ: حالا که اومدم و به دعوتت اکی دادم
جانگ شین خندید و گفت همیشه باهوش بودی حالا چرا نمیشینی ؟
نمیشینم زود بگو از کجا میدونی ایل سوک خونوادمو کشته ؟
جانگ شین: عجله نکن خب هیجانش میره
تهیونگ: زود باش داری دیوونممیکنی مدرک داری یا نه ؟
جانگ شین: معلومه که دارم پس فک کردی همینجوری یه چیزی پروندم؟
تهیونگ: یعنی تو همینجوری میخوای کمکم کنی قاتل خانوادمو مجازات کنم؟ در ازاش چی میخوای؟
جانگ شین: دیدی میگم باهوشی😉
تهیونگ: بگوچی میخوای؟
جانگ شین: ا/ت رو
شرط: ۵۰لایک
۲۹.۹k
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.