☆مرگ یا عشق☆ part⁴
منم گفتم
کوک:اوک من ا.ت رو میرسونم شما برین
ا.ت:نه نه تو هم خسته شدی کوک بهتره با پسرا بری من خودم میرم
کوک:نه دیر وقته خطرناکه،تو برو سر کوچه وایسا منم الان میام
ا.ت:اوک ؛خداحافظ بچها
ویوا.ت
رفتم سر کوچه شهربازی وایستادم که یهو...
دوتا پسر اومدن سمتم یکیشون گفت
پسره:اووووو یه دختر خوشگل این وقت شب اینجا چیکار داره
اومدم جوابشو بدم که یهو کوک اومد و گرفتشون زیر مشت و لگد
کوک:نباید با اینجور آدما دهن به دهن بشی😏
ا.ت:چرا نیشخند میزنی
کوک:اونوقت تویی که انقدر ترسویی میخواستی تنها بری خونه هااااا😁
ا.ت:من اصلنم ترسو نیستم فقط یهو هول کردم
کوک:اهوم فقط هول کردی،،ولِلش برو سوار ماشین شو تا بریم خونه
راه افتادیم سمت خونه
که دیدیم کلی پلیس دور آپارتمان من جمع شدن
ویو کوک
وقتی رسیدیم خونه ا.ت پلیسارو دیدیم که دور خونه جمع شدم ا.ت یکم ترسیده بود
کوک:ا.ت تو وایستا اینجا تا من ببینم چه خبره
رفتم پیش پلیسی که داشت با بیسیم گزارش میکرد
کوک:اتفاقی افتاده جناب سروان
پلیس:اینجا یه قتل رخ داده
کوک:هااااا اینجا؟
پلیس,:اره
❤🔚🤍
💬🔚💭
کوک:اوک من ا.ت رو میرسونم شما برین
ا.ت:نه نه تو هم خسته شدی کوک بهتره با پسرا بری من خودم میرم
کوک:نه دیر وقته خطرناکه،تو برو سر کوچه وایسا منم الان میام
ا.ت:اوک ؛خداحافظ بچها
ویوا.ت
رفتم سر کوچه شهربازی وایستادم که یهو...
دوتا پسر اومدن سمتم یکیشون گفت
پسره:اووووو یه دختر خوشگل این وقت شب اینجا چیکار داره
اومدم جوابشو بدم که یهو کوک اومد و گرفتشون زیر مشت و لگد
کوک:نباید با اینجور آدما دهن به دهن بشی😏
ا.ت:چرا نیشخند میزنی
کوک:اونوقت تویی که انقدر ترسویی میخواستی تنها بری خونه هااااا😁
ا.ت:من اصلنم ترسو نیستم فقط یهو هول کردم
کوک:اهوم فقط هول کردی،،ولِلش برو سوار ماشین شو تا بریم خونه
راه افتادیم سمت خونه
که دیدیم کلی پلیس دور آپارتمان من جمع شدن
ویو کوک
وقتی رسیدیم خونه ا.ت پلیسارو دیدیم که دور خونه جمع شدم ا.ت یکم ترسیده بود
کوک:ا.ت تو وایستا اینجا تا من ببینم چه خبره
رفتم پیش پلیسی که داشت با بیسیم گزارش میکرد
کوک:اتفاقی افتاده جناب سروان
پلیس:اینجا یه قتل رخ داده
کوک:هااااا اینجا؟
پلیس,:اره
❤🔚🤍
💬🔚💭
۴.۹k
۰۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.