وقتی عاشق مدیرت میشی *۲۴*
یون جی:سلام بورام چطوری
بورام:سلام (گریه)
یون جی:چیشده(ترسیده)
بورام:یون جی بی مادر شدم(گریه)
یون جی:وایی خدا بیامرزتش(بغض)
کوک:چیشده
یون جی:مادر بورام از دنیا رفته
کوک:خدا بیامرزتش..
یون جی:بورام بیام پیشت... وایسا بیام
بورام: خدا من به غیر مامانم کسی رو نداشتم...(گریه)
یون جی:گریه نکن عزیزم خیلی ناراحت شدم... برای چی این جوری شد
بورام:چند روز پیش حالش خیلی خیلی بد شد بردیمش دکتر ولی گفت خوبه اما امروز انقدر بی حال بود و سرفه میکرد که اینجوری..... الان اصلا دیگه نمیتونم(گریه)
یون جی:اومدم پیشت(ناراحت)
کوک:میخوای بری منم باهات میام
یون جی:ب..باشه فقط باید یه لباس سیاه بپوشم
کوک:من چی
یون جی:تو که لباست سیاه احمق
کوک:*خنده*
و یون جی رفت لباسش رو پوشید و یه میکاپ لایت کردو (عکسشو میزارم)
کوک:بریم
یون جی:بریم
و کوک و یون جی رفتن..
کوک:همین جاست
یون جی:آره.. یه جا پارک کن
کوک:پیاده شو
رفتن در خونه بورام رو زدن و
یون جی بورام رو بغل کرد
یون جی:خدا بیامرزتش(گریه)
بورام:(گریه)
و کوک یون جی رفتن داخل
یون جی:الان پدرت هست
بورام:پدرم رفته جایی
یون جی:میخوای پیشت بمونم
بورام:نه نمیخواد قربونت.. الان فقط دلم مادرمو میخواد..
کوک:شما دوست یون جی هستین
بورام:بله.. فکر کنم شما آقای جعون جونگ کوک باشین..
کوک:عا... بله
بورام:خوش اومدین... بفرمایید چیزی میل کنید
یون جی و کوک:ممنون
یون جی به بورام پاشو زد و گفت
یون جی:باکلاس شدی
بورام:نکن(ناراحت)
یون جی:ب..باش
و یون جی و کوک با بورام کلی حرف زدن و
یون جی:ما دیگه میریم... امید وارم که آخرین غمت باشه دختر..
بورام:ممنونم که اومدین
کوک و یون جی:فعلا خدانگهدار
بورام:خدانگهدار
یون جی و کوک تو ماشین
یون جی:دلم براش سوخت... درکش میکنم
کوک:منم ناراحت شدم
یون جی:باباش هم که همیشه بیرونه... این دختر تنها میمونه...
کوک:ای بابا..... رسیدم من دوباره باید اون دختر رو ببینم...فعلا خداحافظ(ناراحت)
یون جی:خداحافظ(ناراحت)
و یون جی رفت خونه شون
سوریا ویو
اه کوک کجاست... اومد خونه..
سوریا:سلام کجا بودی
کوک:بیرون بودم... کاری داری
سوریا:رفتی پیش اون دختره ها(عصبانی)
کوک:به تو چه
سوریا:من زنتم
کوک و سوریا داشتن بحث میکردن که....
کپی ممنوع❌
شرط ۲۳ لایک و ۱۶ کامنت
بورام:سلام (گریه)
یون جی:چیشده(ترسیده)
بورام:یون جی بی مادر شدم(گریه)
یون جی:وایی خدا بیامرزتش(بغض)
کوک:چیشده
یون جی:مادر بورام از دنیا رفته
کوک:خدا بیامرزتش..
یون جی:بورام بیام پیشت... وایسا بیام
بورام: خدا من به غیر مامانم کسی رو نداشتم...(گریه)
یون جی:گریه نکن عزیزم خیلی ناراحت شدم... برای چی این جوری شد
بورام:چند روز پیش حالش خیلی خیلی بد شد بردیمش دکتر ولی گفت خوبه اما امروز انقدر بی حال بود و سرفه میکرد که اینجوری..... الان اصلا دیگه نمیتونم(گریه)
یون جی:اومدم پیشت(ناراحت)
کوک:میخوای بری منم باهات میام
یون جی:ب..باشه فقط باید یه لباس سیاه بپوشم
کوک:من چی
یون جی:تو که لباست سیاه احمق
کوک:*خنده*
و یون جی رفت لباسش رو پوشید و یه میکاپ لایت کردو (عکسشو میزارم)
کوک:بریم
یون جی:بریم
و کوک و یون جی رفتن..
کوک:همین جاست
یون جی:آره.. یه جا پارک کن
کوک:پیاده شو
رفتن در خونه بورام رو زدن و
یون جی بورام رو بغل کرد
یون جی:خدا بیامرزتش(گریه)
بورام:(گریه)
و کوک یون جی رفتن داخل
یون جی:الان پدرت هست
بورام:پدرم رفته جایی
یون جی:میخوای پیشت بمونم
بورام:نه نمیخواد قربونت.. الان فقط دلم مادرمو میخواد..
کوک:شما دوست یون جی هستین
بورام:بله.. فکر کنم شما آقای جعون جونگ کوک باشین..
کوک:عا... بله
بورام:خوش اومدین... بفرمایید چیزی میل کنید
یون جی و کوک:ممنون
یون جی به بورام پاشو زد و گفت
یون جی:باکلاس شدی
بورام:نکن(ناراحت)
یون جی:ب..باش
و یون جی و کوک با بورام کلی حرف زدن و
یون جی:ما دیگه میریم... امید وارم که آخرین غمت باشه دختر..
بورام:ممنونم که اومدین
کوک و یون جی:فعلا خدانگهدار
بورام:خدانگهدار
یون جی و کوک تو ماشین
یون جی:دلم براش سوخت... درکش میکنم
کوک:منم ناراحت شدم
یون جی:باباش هم که همیشه بیرونه... این دختر تنها میمونه...
کوک:ای بابا..... رسیدم من دوباره باید اون دختر رو ببینم...فعلا خداحافظ(ناراحت)
یون جی:خداحافظ(ناراحت)
و یون جی رفت خونه شون
سوریا ویو
اه کوک کجاست... اومد خونه..
سوریا:سلام کجا بودی
کوک:بیرون بودم... کاری داری
سوریا:رفتی پیش اون دختره ها(عصبانی)
کوک:به تو چه
سوریا:من زنتم
کوک و سوریا داشتن بحث میکردن که....
کپی ممنوع❌
شرط ۲۳ لایک و ۱۶ کامنت
۱۷.۷k
۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.