دیگر تو دلتنگی نکن "بانو"! که من هستم
دیگر تو دلتنگی نکن "بانو"! که من هستم
دستی بزن بر صورت و ابرو، که من هستم
هر شاخه ی مویت شده گلواژه ی شعرم
بر این غزل عطری بزن با مو که من هستم
دردت به جانم، میشود یک لحظه بنشینی
تا بگذری از خاطرات "او"، که من هستم
میدانم اعصابت خرابست و نمیخندی
قدری بخند و کم کن از دارو که من هستم
میخواهم آن آغوش گرمت سهم من باشد
تن کن مرا، بنشین بر این زانو که من هستم
رو کن به احساسی که من پای تو می ریزم
برگرد از آنسو، بیا اینسو که من هستم
دستی بزن بر صورت و ابرو، که من هستم
هر شاخه ی مویت شده گلواژه ی شعرم
بر این غزل عطری بزن با مو که من هستم
دردت به جانم، میشود یک لحظه بنشینی
تا بگذری از خاطرات "او"، که من هستم
میدانم اعصابت خرابست و نمیخندی
قدری بخند و کم کن از دارو که من هستم
میخواهم آن آغوش گرمت سهم من باشد
تن کن مرا، بنشین بر این زانو که من هستم
رو کن به احساسی که من پای تو می ریزم
برگرد از آنسو، بیا اینسو که من هستم
۳۸۴
۰۳ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.