رمان مافیای من فصل ۱ عشق یا نفرت قسمت ۱۵
____________
ویو کوک
اعضا اومدن باهم کلی حرف زدیم و داستان ا/ت رو هم گفتم
باز نصیحت بابا نمیخوام خودم میدونم دارم چیکار میکنم بعد شام به آنا گفتم قهوه بیاره اونم آورد بعد چندمین دیدم اینا بیهوش شدن *دیگه اون اتفاق ها*
موهای هردوتاشون رو گرفتم و با خودم کشیدمشون
ا/ت: هق ارباب هق من کاری نکردم هق
آنا: خواهش میکنم هق منو مجبور هق کردن
کوک: هردوتون خفه شید تا جریمه تون بیشتر نشده
بردمشون به انباری و رفتم یه شلاق کلفت (یعنی کلفتا) برداشتم و شروع به زدنشون کردم به هردوشون ۱۰۰ ضربه زدم
انا: هق ارباب هق یونا هق مجبورم کرد هق
کوک: عه منم باور کردم خفه شو *یه ضربه محکم میزنه بهش*
انا: به خدا هق دارم راستشو هق میگم گفت اگه هق اینکارو هق نکنم هر روز هق یه بلایی سرم هق میاره هق من نمیخواستم هق مثل ا/ت هق بشم هققق
با حرفی که زد وایسادم
کوک: منظورت چیه؟
انا: هق تمام هق کارهایی که به ظاهر ا/ت کرد هق نقشه ی خودش هق بود بریدن دستش هق شکوندن هق مجسمه هق کار خودش بود هق همه ی این ها رو انداخت گردن ا/ت هق حتی یه کلیپ به دروغ هق از ا/ت درست کرد که مثلا رفته خونه ی هق یه پسر تا باهاش رابطه هق داشته باشه هق به منم گفت اگه هق تو قهوه شون خواب اور هق نریزم باهام همین کارو هق میکنه(گریه شدید تر)
بعد از حرف هاش به ا/ت نگاه کردم ا/ت بیهوش شده بود
پس کار تو بود یونا هه حداقل دلیل میداد دستم که بزنمش دوباره به آنا نگاه کردم
کوک: تو میتونی بری امروز رو استراحت کن
آنا: هق ممنونم
بلند شد و لباسش رو پوشید و رفت منم رفتم ا/ت رو همون جا ول کردم
چند دقیقه گذشت و بچه ها بیدار شدن
جیهوپ: آخ سرم چیشده؟
شوگا: فکر کنم خوابم رفت دوباره اره؟
جیمین: تو شاید خوابت رفته باشه ولی ما چی شدیم
تهیونگ : ای سرم خیلی درد میکنه
جین و نامجون: کوک توضیح بده
کوک: کار ا/ت جونتون بود تو قهوه تون خواب اور ریخته
تهیونگ: چرا؟
کوک: چه دونم
نامجون : چند ساعته خوابیم؟
کوک: یک ساعت
جین: یک ساعتتت خوب فاتحم خوندس بهتره زودتر برم خونه تا جولیا منو نکشته(جولیا زنشه) بای بای
بقیه :خداحافظ
تهیونگ: منم برم بچم تو خونه تنهاست(بعله تهیونگ بچه داره اسم بچش هم یونتانه*پارههه*🤣)
کوک و شوگا: ما قرار داشتیم به فاخ رفتیم(کوک با شیرموز و شوگا با تخت قرار داشت🤣)
کوک: باشه باشه برید بای بای جیهوپ جیمین نامجون شما زنتون بچه تون منتظر نیست یا قرار ندارید؟
نامجون: من تا ساعت ۸ ندارم
کوک: ساعت ۷:۳۰
نامجون: چیییی من رفتم بای بای(رفت کتاب های جدیدش رو تحویل بگیره😭)
جیمین و جیهوپ: انگار فقط ما موندیم سینگل
کوک: بهتر که سینگلیم
جیمین در گوش جیهوپ: ببین کی گفتم این اگه عاشق ا/ت نشد اسم خودمو میزارم اصغر (اروم)
کوک: چی میگید
جیهوپ: واییی🤦🏻♀️
کوک : چی شده
جیهوپ : چطور یادم رفت کلاس رو
کوک: عه تو هم برک
جیهوپ: باشه باشه رفتم(امم جیهوپ منظورت کلاس رقصه یا مافیایی؟ جیهوپ: منظورم هردوشونه اول رقص بعد مافیا بهتره برم که دیرم شد ادمین باشه موفق باشی جیهوپ : مرسی)
جیمین: منم برم دیگه کسی نموند
کوک:باشه بای
جیمین: بای
ویو کوک
اعضا اومدن باهم کلی حرف زدیم و داستان ا/ت رو هم گفتم
باز نصیحت بابا نمیخوام خودم میدونم دارم چیکار میکنم بعد شام به آنا گفتم قهوه بیاره اونم آورد بعد چندمین دیدم اینا بیهوش شدن *دیگه اون اتفاق ها*
موهای هردوتاشون رو گرفتم و با خودم کشیدمشون
ا/ت: هق ارباب هق من کاری نکردم هق
آنا: خواهش میکنم هق منو مجبور هق کردن
کوک: هردوتون خفه شید تا جریمه تون بیشتر نشده
بردمشون به انباری و رفتم یه شلاق کلفت (یعنی کلفتا) برداشتم و شروع به زدنشون کردم به هردوشون ۱۰۰ ضربه زدم
انا: هق ارباب هق یونا هق مجبورم کرد هق
کوک: عه منم باور کردم خفه شو *یه ضربه محکم میزنه بهش*
انا: به خدا هق دارم راستشو هق میگم گفت اگه هق اینکارو هق نکنم هر روز هق یه بلایی سرم هق میاره هق من نمیخواستم هق مثل ا/ت هق بشم هققق
با حرفی که زد وایسادم
کوک: منظورت چیه؟
انا: هق تمام هق کارهایی که به ظاهر ا/ت کرد هق نقشه ی خودش هق بود بریدن دستش هق شکوندن هق مجسمه هق کار خودش بود هق همه ی این ها رو انداخت گردن ا/ت هق حتی یه کلیپ به دروغ هق از ا/ت درست کرد که مثلا رفته خونه ی هق یه پسر تا باهاش رابطه هق داشته باشه هق به منم گفت اگه هق تو قهوه شون خواب اور هق نریزم باهام همین کارو هق میکنه(گریه شدید تر)
بعد از حرف هاش به ا/ت نگاه کردم ا/ت بیهوش شده بود
پس کار تو بود یونا هه حداقل دلیل میداد دستم که بزنمش دوباره به آنا نگاه کردم
کوک: تو میتونی بری امروز رو استراحت کن
آنا: هق ممنونم
بلند شد و لباسش رو پوشید و رفت منم رفتم ا/ت رو همون جا ول کردم
چند دقیقه گذشت و بچه ها بیدار شدن
جیهوپ: آخ سرم چیشده؟
شوگا: فکر کنم خوابم رفت دوباره اره؟
جیمین: تو شاید خوابت رفته باشه ولی ما چی شدیم
تهیونگ : ای سرم خیلی درد میکنه
جین و نامجون: کوک توضیح بده
کوک: کار ا/ت جونتون بود تو قهوه تون خواب اور ریخته
تهیونگ: چرا؟
کوک: چه دونم
نامجون : چند ساعته خوابیم؟
کوک: یک ساعت
جین: یک ساعتتت خوب فاتحم خوندس بهتره زودتر برم خونه تا جولیا منو نکشته(جولیا زنشه) بای بای
بقیه :خداحافظ
تهیونگ: منم برم بچم تو خونه تنهاست(بعله تهیونگ بچه داره اسم بچش هم یونتانه*پارههه*🤣)
کوک و شوگا: ما قرار داشتیم به فاخ رفتیم(کوک با شیرموز و شوگا با تخت قرار داشت🤣)
کوک: باشه باشه برید بای بای جیهوپ جیمین نامجون شما زنتون بچه تون منتظر نیست یا قرار ندارید؟
نامجون: من تا ساعت ۸ ندارم
کوک: ساعت ۷:۳۰
نامجون: چیییی من رفتم بای بای(رفت کتاب های جدیدش رو تحویل بگیره😭)
جیمین و جیهوپ: انگار فقط ما موندیم سینگل
کوک: بهتر که سینگلیم
جیمین در گوش جیهوپ: ببین کی گفتم این اگه عاشق ا/ت نشد اسم خودمو میزارم اصغر (اروم)
کوک: چی میگید
جیهوپ: واییی🤦🏻♀️
کوک : چی شده
جیهوپ : چطور یادم رفت کلاس رو
کوک: عه تو هم برک
جیهوپ: باشه باشه رفتم(امم جیهوپ منظورت کلاس رقصه یا مافیایی؟ جیهوپ: منظورم هردوشونه اول رقص بعد مافیا بهتره برم که دیرم شد ادمین باشه موفق باشی جیهوپ : مرسی)
جیمین: منم برم دیگه کسی نموند
کوک:باشه بای
جیمین: بای
۲۳.۱k
۱۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.