( like crazy )&
( like crazy )&
&( مثل دیوانه ها )&
part_¹⁶
«شب»
جونگکوک: ا.ت
ا.ت: بله
جونگکوک: اجوما کجاست تو چرا داری اشپزی میکنی
ا.ت: اجوما رو مرخص کردم امشب دسپخت منو میخورید
جونگکوک: اوکی پس منتظر جیمین و بابام میمونیم
ا.ت: باش برو لباساتو عوض کن
جونگکوک: اوکی
کوک رفت تو اتاقش
ا.ت: خب رامن که عالی شده مرغ هارم گذاشتم تو ارد سوخاری و بعد گذاشتم داخل سرخ کن و اماده شدن منم برم لباسامو عوض کنم و بیام میز و بچینم
«ا.ت ویو»
سری رفتم توی اتاق خودم و جیمین یه لباس کیوت از داخل کمد برداشتم و پوشیدم بعدشم موهامو گوجه ای بستم و یه ارایش کیوت کردم (لباس ا.ت اسلاید ۲) بعدش سری رفتم پایین و شروع کردم به چیدن میز
بعد چند مین بابا و جیمین هم اومدن
ا.ت: خوش اومدید
ب/ج: سلامت باشی عروسم
ا.ت: بابا امشب خودم براتون غذا اماده کردم برید لباساتون و عوض کنید و بیاد منم برم غذا هارو بزارم روی میز
ب/ج: باشه عزیزم
ا.ت: شوهر جونم
ا.ت رفت پرید بغل جیمین و لپشو بوسید بعدشم ولش کرد
جیمین: چیکار میکنی
ا.ت: هیچی
جیمین: برو اونور میخوام برم لباس عوض کنم
ا.ت: اوکی زود بیاید پایین
ب/ج_جیمین: اوکی
ا.ت رفت مرغ هارو چید داخل ظرف بعد رامن رو ریخت داخل کاسه ی بزرگی بعد برد گذاشتشون روی میز بعد هم بابای جیمین و جیمین و جونگکوک رو صدا کرد جیمین چقدر هات شده بود(لباس جیمین اسلاید ۳)
ب/ج: به به عروسم چه کرده
ا.ت: بخورید ببینید خیلی خوشمزه شده
جونگکوک: خیلی خوب شده
ا.ت: جیمین بخور
جیمین: میترسم سم ریخته باشی
جونگکوک:(خنده)
ب/ج:(خنده)
ا.ت: دهنتو وا کن عاااا
جیمین: نمیخوام
ا.ت: بخور
ا.ت با کلی اسرار مرغ رو کرد تو دهن جیمین بابای جیمین و جونگکوکم از خنده سست شدن
جیمین: خیلی بد شده
ا.ت: بزار بزیم بخوابیم نشونت میدم بد یعنی چی
بابای جیمین و جونگکوک دیگه داشتن غش میکردن
غذاشونو خوردن و رفتن تو اتاقاشون ا.تم سفره رو جمع کرد و رفت تو اتاق خودشو جیمین رفت تو پرو یه لباس خواب باز پوشید و در اتاقو قفل کرد (اسلاید ۴)
جیمین: چیکار میکنی
ا.ت: پاشو
جیمین از رو صندلی کارش بلند شد و رو به روی ا.ت ایستاد
جیمین: چته چرا این لباسو پوشیدی
ا.ت جیمین و چسبوند به دیوار
ا.ت: بگو غلط کردم
جیمین: نمیگم میخوای چیکار کنی
ا.ت: چسبید به جیمین و لبشو نزدیک لب جیمین کرد و.......
ادامه دارد......
&( مثل دیوانه ها )&
part_¹⁶
«شب»
جونگکوک: ا.ت
ا.ت: بله
جونگکوک: اجوما کجاست تو چرا داری اشپزی میکنی
ا.ت: اجوما رو مرخص کردم امشب دسپخت منو میخورید
جونگکوک: اوکی پس منتظر جیمین و بابام میمونیم
ا.ت: باش برو لباساتو عوض کن
جونگکوک: اوکی
کوک رفت تو اتاقش
ا.ت: خب رامن که عالی شده مرغ هارم گذاشتم تو ارد سوخاری و بعد گذاشتم داخل سرخ کن و اماده شدن منم برم لباسامو عوض کنم و بیام میز و بچینم
«ا.ت ویو»
سری رفتم توی اتاق خودم و جیمین یه لباس کیوت از داخل کمد برداشتم و پوشیدم بعدشم موهامو گوجه ای بستم و یه ارایش کیوت کردم (لباس ا.ت اسلاید ۲) بعدش سری رفتم پایین و شروع کردم به چیدن میز
بعد چند مین بابا و جیمین هم اومدن
ا.ت: خوش اومدید
ب/ج: سلامت باشی عروسم
ا.ت: بابا امشب خودم براتون غذا اماده کردم برید لباساتون و عوض کنید و بیاد منم برم غذا هارو بزارم روی میز
ب/ج: باشه عزیزم
ا.ت: شوهر جونم
ا.ت رفت پرید بغل جیمین و لپشو بوسید بعدشم ولش کرد
جیمین: چیکار میکنی
ا.ت: هیچی
جیمین: برو اونور میخوام برم لباس عوض کنم
ا.ت: اوکی زود بیاید پایین
ب/ج_جیمین: اوکی
ا.ت رفت مرغ هارو چید داخل ظرف بعد رامن رو ریخت داخل کاسه ی بزرگی بعد برد گذاشتشون روی میز بعد هم بابای جیمین و جیمین و جونگکوک رو صدا کرد جیمین چقدر هات شده بود(لباس جیمین اسلاید ۳)
ب/ج: به به عروسم چه کرده
ا.ت: بخورید ببینید خیلی خوشمزه شده
جونگکوک: خیلی خوب شده
ا.ت: جیمین بخور
جیمین: میترسم سم ریخته باشی
جونگکوک:(خنده)
ب/ج:(خنده)
ا.ت: دهنتو وا کن عاااا
جیمین: نمیخوام
ا.ت: بخور
ا.ت با کلی اسرار مرغ رو کرد تو دهن جیمین بابای جیمین و جونگکوکم از خنده سست شدن
جیمین: خیلی بد شده
ا.ت: بزار بزیم بخوابیم نشونت میدم بد یعنی چی
بابای جیمین و جونگکوک دیگه داشتن غش میکردن
غذاشونو خوردن و رفتن تو اتاقاشون ا.تم سفره رو جمع کرد و رفت تو اتاق خودشو جیمین رفت تو پرو یه لباس خواب باز پوشید و در اتاقو قفل کرد (اسلاید ۴)
جیمین: چیکار میکنی
ا.ت: پاشو
جیمین از رو صندلی کارش بلند شد و رو به روی ا.ت ایستاد
جیمین: چته چرا این لباسو پوشیدی
ا.ت جیمین و چسبوند به دیوار
ا.ت: بگو غلط کردم
جیمین: نمیگم میخوای چیکار کنی
ا.ت: چسبید به جیمین و لبشو نزدیک لب جیمین کرد و.......
ادامه دارد......
۱۳.۱k
۰۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.