وقتی بعد دوهفته مبینیش آخر شبم میاد خوابیدی دلت براش یه ذ
وقتی بعد دوهفته مبینیش آخر شبم میاد خوابیدی دلت براش یه ذره شده ...🤧❤️
کاپل :یونگی و مینجی
نویسنده :پارک جیون
شات ³(پارت آخر)
▹ · – · – · – · –· –· 𖥸 · – · – · – · –· –
بغض اگر وا نشود ، تا جگرت میسوزد
پدر و جدِ بزرگِ پدرت میسوزد
درد اگر شعر شود، شعر به جایی نرسد
قلم و دفتر و طبع و هنرت میسوزد
سالها در قفسی بسته اسیرت بکنند
شوق پرواز تو در بال و پرت میسوزد
نیمهشب مست شوی، گریه کنی خواهی دید
دست و سیگار تو با چشم ترت میسوزد
میدهد دست به دستانِ رقیبت، آنگاه
دلِ وابسته و تنها و خرت میسوزد
آه ای خانهی ناروشنِ من! بعد از این
آهِ من میشود آوار و درت میسوزد
- هخا هاشمی
یونگی لبخند لثه ای زد و گفت :ببخشید بیب اون یونگ پوی احمق دست ِ گل آب داد مجبور شدم بیشتر بمونم !
مینجی : یعنی بهم خیانت نکردی ؟!
یونگی : یاع این چه حرفای مزخرفیه میزنی!؟
مینجی : خیلی نگرانت شدم آخه تو حتی بهم زنگ هم نزدی !
یونگی با شرمندگی میگه :ببخشید عزیزکم ...کم کاری کردم !
یونگی دختر را در آغوش خود می اندازد و میگوید :تو ضربان قلبمی ...تو تنفسی ... تو گره حیات منی ...چطور از من انتظار داری بدون وجودت زنده بمونم!؟
دختر لبش را به لب عشقش کوبند همین بوسه باعث شد پسر تمام خسته گیش را به فراموشی بسپرد !
پایان:)
یه سوال فنی...
شعر میزارم بهتره یا خودم متن عاشقانه میزارم ...
شما کدوم رو بیشتر دوست دارین ؟
در حال حاظر دارم هر دو کار رو انجام میدم ولی مثلا اگه خواستین یا خوشتون نیومد بگین دیگه متن عاشقانه ننویسم یا شعر نذارم ! 🌝💜
کاپل :یونگی و مینجی
نویسنده :پارک جیون
شات ³(پارت آخر)
▹ · – · – · – · –· –· 𖥸 · – · – · – · –· –
بغض اگر وا نشود ، تا جگرت میسوزد
پدر و جدِ بزرگِ پدرت میسوزد
درد اگر شعر شود، شعر به جایی نرسد
قلم و دفتر و طبع و هنرت میسوزد
سالها در قفسی بسته اسیرت بکنند
شوق پرواز تو در بال و پرت میسوزد
نیمهشب مست شوی، گریه کنی خواهی دید
دست و سیگار تو با چشم ترت میسوزد
میدهد دست به دستانِ رقیبت، آنگاه
دلِ وابسته و تنها و خرت میسوزد
آه ای خانهی ناروشنِ من! بعد از این
آهِ من میشود آوار و درت میسوزد
- هخا هاشمی
یونگی لبخند لثه ای زد و گفت :ببخشید بیب اون یونگ پوی احمق دست ِ گل آب داد مجبور شدم بیشتر بمونم !
مینجی : یعنی بهم خیانت نکردی ؟!
یونگی : یاع این چه حرفای مزخرفیه میزنی!؟
مینجی : خیلی نگرانت شدم آخه تو حتی بهم زنگ هم نزدی !
یونگی با شرمندگی میگه :ببخشید عزیزکم ...کم کاری کردم !
یونگی دختر را در آغوش خود می اندازد و میگوید :تو ضربان قلبمی ...تو تنفسی ... تو گره حیات منی ...چطور از من انتظار داری بدون وجودت زنده بمونم!؟
دختر لبش را به لب عشقش کوبند همین بوسه باعث شد پسر تمام خسته گیش را به فراموشی بسپرد !
پایان:)
یه سوال فنی...
شعر میزارم بهتره یا خودم متن عاشقانه میزارم ...
شما کدوم رو بیشتر دوست دارین ؟
در حال حاظر دارم هر دو کار رو انجام میدم ولی مثلا اگه خواستین یا خوشتون نیومد بگین دیگه متن عاشقانه ننویسم یا شعر نذارم ! 🌝💜
۶.۳k
۱۷ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.