part 25
لیا:مامانی میخوای بریم خونه
هاری:ارع ولی چیمن هم پیاد
جیمین:بریم
لیا:خداحافظ بچه ها
تهیونگ:خداحافظ
جونگکوک:خداحافظ
لیا:سوار ماشین شدیمو به طرف خونه حرکت کردیم.
رسیدم خونه از ماشین پیاده شدیم .داخل خونه رفتیم. که هاری با گریه گفت
هاری:مامانی من دورق قفتم بسش بابایی(با گریه)
لیا:چیو؟
هاری:که دوسش نقارم رو (با گریه)
لیا:الهی قربونت برم .گریه نکن
هاری:بینی شو میکشه میگه خوابم میاد
لیا:هاری رو بردم تو اتاقم خوبوندم نمیدونم کی منم پیشش خوابیدم
امیدوارم خوشتون اومده باشه 💜
هاری:ارع ولی چیمن هم پیاد
جیمین:بریم
لیا:خداحافظ بچه ها
تهیونگ:خداحافظ
جونگکوک:خداحافظ
لیا:سوار ماشین شدیمو به طرف خونه حرکت کردیم.
رسیدم خونه از ماشین پیاده شدیم .داخل خونه رفتیم. که هاری با گریه گفت
هاری:مامانی من دورق قفتم بسش بابایی(با گریه)
لیا:چیو؟
هاری:که دوسش نقارم رو (با گریه)
لیا:الهی قربونت برم .گریه نکن
هاری:بینی شو میکشه میگه خوابم میاد
لیا:هاری رو بردم تو اتاقم خوبوندم نمیدونم کی منم پیشش خوابیدم
امیدوارم خوشتون اومده باشه 💜
۴.۸k
۲۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.