سناریو...
#سناریو...
ادامه ی قبلی...
جی هوپ:
درحال پختن پنکیک بود و خیلی جذاب تر از قبل شدت بود
جلو رفتی و بوسه ای روی لبش گذاشتی ولی اون ولت نکرد و ادامه داد تاجایی که پیرسینگش لبتو زخم کرد
به بازوش مشت ارومی زدی
به سرعت رهات کرد و به پنکیک نگاه کرد، فکر کرد سوخته اما نسوخته بود
هوپی: بیب اینکه نسوخته...
ات: اون نسوخته لب من زخم شده...
هوپ: عااا...فکر کنم به خاطر این باشه
به پیرسنگش اشاره کرد و سریع درش اورد و دوباره اروم بوسیدت
......
شوگا:
روبه روش نشسته بودی و اون درحال نواختن پیانو بود...خیلی هات و جذاب به نظر میرسید، رفتی و روی پاهاش نشستی و بوسه ی داغی رو باهاش شروع کردی، یهو متوجه ی سوزش لبت شدی، دست از بوسیدنش کشیدی
ات: وای...فکر کنم لبم زخم شد...
حرصی چشمهاشو چرخوند و پیرسینگش رو دراورد و به نقطه ی نامعلومی پرت کرد
شوگا: زدن این پیرسینگ اشتباه ترین تصمیم زندگیم بود...ببخشید بیب...دیگه هیچوقت به لبام نمیزنمش.
..........
جیمین:
همیشه عادت داشت قبل اینکه به کمپانی بره طولانی ببوستت.
دیروز یه پیرسینگ گوشه لبش وصل کرده بود و بشدت هات و جذابش میکرد
لباساشو بوسید و به سمتت اومد و لباشو رو لبات گذاشت و بوسیدت
ولی طولی نکشید که لبت زخم شد
ات: اییی...جیمین...
جیمین: جونم عزیزم... چیشد؟
ات: لبم...
جیمین: وای...زخم شدش...حتما به خاطر این پیرسینگه...
ات: اشکالی نداره...خوب میشه
جیمین: ولی این نمیزاره راحت ببوسمت...از این به بعد دیگه نمیزنمش
اهم اهم...بقیشو بعدا میزارم😁♥
فکت:
میدونستی وقتی حمایتم میکنی چقدر ذوق میکنم؟ 🥺🫶🏻🌹
ادامه ی قبلی...
جی هوپ:
درحال پختن پنکیک بود و خیلی جذاب تر از قبل شدت بود
جلو رفتی و بوسه ای روی لبش گذاشتی ولی اون ولت نکرد و ادامه داد تاجایی که پیرسینگش لبتو زخم کرد
به بازوش مشت ارومی زدی
به سرعت رهات کرد و به پنکیک نگاه کرد، فکر کرد سوخته اما نسوخته بود
هوپی: بیب اینکه نسوخته...
ات: اون نسوخته لب من زخم شده...
هوپ: عااا...فکر کنم به خاطر این باشه
به پیرسنگش اشاره کرد و سریع درش اورد و دوباره اروم بوسیدت
......
شوگا:
روبه روش نشسته بودی و اون درحال نواختن پیانو بود...خیلی هات و جذاب به نظر میرسید، رفتی و روی پاهاش نشستی و بوسه ی داغی رو باهاش شروع کردی، یهو متوجه ی سوزش لبت شدی، دست از بوسیدنش کشیدی
ات: وای...فکر کنم لبم زخم شد...
حرصی چشمهاشو چرخوند و پیرسینگش رو دراورد و به نقطه ی نامعلومی پرت کرد
شوگا: زدن این پیرسینگ اشتباه ترین تصمیم زندگیم بود...ببخشید بیب...دیگه هیچوقت به لبام نمیزنمش.
..........
جیمین:
همیشه عادت داشت قبل اینکه به کمپانی بره طولانی ببوستت.
دیروز یه پیرسینگ گوشه لبش وصل کرده بود و بشدت هات و جذابش میکرد
لباساشو بوسید و به سمتت اومد و لباشو رو لبات گذاشت و بوسیدت
ولی طولی نکشید که لبت زخم شد
ات: اییی...جیمین...
جیمین: جونم عزیزم... چیشد؟
ات: لبم...
جیمین: وای...زخم شدش...حتما به خاطر این پیرسینگه...
ات: اشکالی نداره...خوب میشه
جیمین: ولی این نمیزاره راحت ببوسمت...از این به بعد دیگه نمیزنمش
اهم اهم...بقیشو بعدا میزارم😁♥
فکت:
میدونستی وقتی حمایتم میکنی چقدر ذوق میکنم؟ 🥺🫶🏻🌹
۳.۸k
۱۷ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.