𝑺𝒆𝒂𝒔𝒐𝒏²𝑷𝒂𝒓𝒕¹⁷
عشق زیبا ( 𝚜𝚌𝚑𝚘𝚗𝚎 𝙻𝚒𝚎𝚋𝚎)𝑺𝒆𝒂𝒔𝒐𝒏²𝑷𝒂𝒓𝒕¹⁷
به عنوان یک کار آموز شروع به کار کردم رابطه ام با رئیس شرکت خوب شده بود تا اینکه یه روز گفت: رئیس: ا/ت یه سوالی ازت داشتم + بفرما رئیس: جینین رو میشناسی + ا...ا...ارع. رئیس: چرا لکنت گرفتی خب نترس اون فکر میکنه مردی من یکی از دوستای نزدیکش ام وقتی چت روز پیش رفتم پیشش بهم گفت که رفتی از پیشش + واقعا رئیس: دیگه ترسی نداشته باش + باشه ممنون که گفتی بهم واقعا مثل برادر این چن ماه رو ازم خوب مراقبت کردی رئیس: اینطور نگو خجالتم میدی بیا از روراست باش باهام اسمم رو صدا بزن + باشه رئ...سه یون . یک تک خنده ای زد رسوندم خونه رو تخت ول شدم دیگه ترسی نداشتم که جیمین بیاد دنبالم ولی یه حس بدی اینجا وجود داره ولش کن بزار بخوابم .
.
.
.
.
.
فردا صبح بعد از اینکه از شرکت آوردم بیرون با سه یون بهم گفت که بیا بریم یه جایی همراش رفتم رسیدیم دور از شهر بود ازش پرسیدم قضیه چیه گفت: دیدی رفتم پیش جیمین موقع برگشتم ماشین نامجون دنبالم میکرد منم کاری کردم گمم کنن ولی فکر کنم فهمیده تو زنده ای داشتیم حرف میزیدیم که یدفعه...
۲۰۰ کامنت و ۳۰ لایک شرط
به عنوان یک کار آموز شروع به کار کردم رابطه ام با رئیس شرکت خوب شده بود تا اینکه یه روز گفت: رئیس: ا/ت یه سوالی ازت داشتم + بفرما رئیس: جینین رو میشناسی + ا...ا...ارع. رئیس: چرا لکنت گرفتی خب نترس اون فکر میکنه مردی من یکی از دوستای نزدیکش ام وقتی چت روز پیش رفتم پیشش بهم گفت که رفتی از پیشش + واقعا رئیس: دیگه ترسی نداشته باش + باشه ممنون که گفتی بهم واقعا مثل برادر این چن ماه رو ازم خوب مراقبت کردی رئیس: اینطور نگو خجالتم میدی بیا از روراست باش باهام اسمم رو صدا بزن + باشه رئ...سه یون . یک تک خنده ای زد رسوندم خونه رو تخت ول شدم دیگه ترسی نداشتم که جیمین بیاد دنبالم ولی یه حس بدی اینجا وجود داره ولش کن بزار بخوابم .
.
.
.
.
.
فردا صبح بعد از اینکه از شرکت آوردم بیرون با سه یون بهم گفت که بیا بریم یه جایی همراش رفتم رسیدیم دور از شهر بود ازش پرسیدم قضیه چیه گفت: دیدی رفتم پیش جیمین موقع برگشتم ماشین نامجون دنبالم میکرد منم کاری کردم گمم کنن ولی فکر کنم فهمیده تو زنده ای داشتیم حرف میزیدیم که یدفعه...
۲۰۰ کامنت و ۳۰ لایک شرط
۲۸.۳k
۱۹ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.