وسوسه شیرین:پارت چهاردهم
وسوسه شیرین:پارت چهاردهم
همونطور که گریه میکردم نیگان دستمو تو دستش گرفت..
_هعی ا٫ت..دختره کله شق منو ببین..گریه نکن دیگه..
با دستش اشکامو پاک کرد..
باور کن خسته شدم..ازون برادرم..بعدش پدر و مادرم..بعدشم رفتار ریک..حالم اصلا خوب نیس..
ویو نیگان:
نمیتونستم گریه اشو تحمل کنم... واقن دیدنش برام سخت بود
من باید با جدیت کامل بازجویی میکردم ولی الان رسما ا/ت تو بغلمه و دارم دلداریش میدم.. من چه مرگم شده؟
ویو ا٫ت:
نمیتونستم جلو اشکامو بگیرم..تا حالا با هچکسی درد و دل نکرده بودم..وقتی که دلداریم میداد انگار از اعماق وجودش درکم میکرد..مقاومتی نکردم و گزاشتم منو تو آغوش آرامش بخشش نگه داره و زخمی که تا ابد ردش همراهم میمونه رو درمان کنه
آغوش کسی که فقط چندروزه برام آشنا شده ولی انگار چندین سال بهش تعلق دارم
همونطور که گریه میکردم نیگان دستمو تو دستش گرفت..
_هعی ا٫ت..دختره کله شق منو ببین..گریه نکن دیگه..
با دستش اشکامو پاک کرد..
باور کن خسته شدم..ازون برادرم..بعدش پدر و مادرم..بعدشم رفتار ریک..حالم اصلا خوب نیس..
ویو نیگان:
نمیتونستم گریه اشو تحمل کنم... واقن دیدنش برام سخت بود
من باید با جدیت کامل بازجویی میکردم ولی الان رسما ا/ت تو بغلمه و دارم دلداریش میدم.. من چه مرگم شده؟
ویو ا٫ت:
نمیتونستم جلو اشکامو بگیرم..تا حالا با هچکسی درد و دل نکرده بودم..وقتی که دلداریم میداد انگار از اعماق وجودش درکم میکرد..مقاومتی نکردم و گزاشتم منو تو آغوش آرامش بخشش نگه داره و زخمی که تا ابد ردش همراهم میمونه رو درمان کنه
آغوش کسی که فقط چندروزه برام آشنا شده ولی انگار چندین سال بهش تعلق دارم
۱۰۲
۰۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.