عشق بازی پارت ۳۰
رزی در حال رفتن بود . همون موقع داشتند تختی رو با مریضش جابه جا میکردند که رزی پاش گیر کرد به پایه ی صندلی و داشت میوفتاد جلوی تخت مریضی که با سرعت به اتاق عمل میبردن که جیمین با سرعت اومد و رزی رو کشید و رزی به دیوار خورد ولی نیوفتاد قبل از اینکه جیمین، رزی رو حل بده دستش رو گزاشت پشت سره رزی تا وقتی رزی به دیوار میخوره سرش ضربه نخوره.
هردو نفس نفس میزدند. رزی تعجب کرده بود و جیمین هم خوشحال بود که رزی رو نجات داده اما یکم خجالت کشید و سریع دستش رو از زیر گردن رزی برداشت.
رزی: م م ممنون
جیمین: ام خواهش میکنم.
رزی رفت تو اتاق جیسو و به جنی و تهیونگ سلام کرد.
(ببخشید این پارت کمه)
هردو نفس نفس میزدند. رزی تعجب کرده بود و جیمین هم خوشحال بود که رزی رو نجات داده اما یکم خجالت کشید و سریع دستش رو از زیر گردن رزی برداشت.
رزی: م م ممنون
جیمین: ام خواهش میکنم.
رزی رفت تو اتاق جیسو و به جنی و تهیونگ سلام کرد.
(ببخشید این پارت کمه)
۲۴.۱k
۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.