✅ کمک دو جانبه خداوند

✅ کمک دو جانبه خداوند

✍تلفن زنگ خورد و پرستار دخترش با ناراحتی خبر تبو لرز سارای کوچکش را داد.

بسمت پارکینگ دوید و به نزدیک­ترین داروخانه رفت ، بیرون که آمد، متوجه شد کلید را داخل ماشین جا گذاشته است.

هوا داشت تاریک می­شد و باران شدت گرفته بود. زن با نا امیدی گفت خدایا کمکم کن.

همان لحظه مرد ژولیده کهنه پوشی بسویش آمد ؛ یک لحظه با دیدن او ترسید : خدای بزرگ من از تو کمک خواستم آنوقت...!

مرد پرسید: خانم مشکلی پیش آمده؟
جواب داد بله دخترم مریض است و باید هر­چه سریعتر به خانه برسم ولی کلید داخل ماشین مانده .

مرد پرسید سنجاق سر دارید؟ زن فوراً سنجاقی به او داد و مرد در عرض چند ثانیه در اتومبیل را باز کرد.
زن بار دیگر زانو زد و بلند گفت: خدایا متشکرم ، سپس رو به مرد کرد و گفت: آقا متشکرم، شما مرد شریفی هستید.

مرد گفت : نه خانم ، من دزد اتومبیل بودم و امروز از زندان آزاد شدم !

خدا برای کمک به او یک حرفه ای فرستاده بود!

 زن با دادن آدرس شرکتش از او خواست حتماً به دیدنش برود.

فردای آنروز وقتی وارد دفتر رئیس شد، فکرش را هم نمی­کرد بعنوان راننده­ مخصوص در آن شرکت بزرگ استخدام شود ...

خلاصه از تبیان

@Aavaonava