• لذت انقام • ( port 17 ) °فصل دوم °
• لذت انقام • ( port 17 ) °فصل دوم °
دک: چ چشم آروم باشید تا بگم
کوک: بنال ، من وقتمو از سر جوب نیاوردم ، اگه ات الان زندس پس کجاست ؟ ( دادد)
دک : ایشون رو با شوک برگردوندم ولی یک آقایی با مقدار 9،000،000،000 میلیار وون منو وادار کردن که یک جنازه ی دیگه رو به جای ایشون تحویلتون بدم و ایشون رو یواشکی از در پشتی خارج کردند ، به من هم گفتند اگر کسی از این ماجرا بویی ببره خونم پای خودمه . ولی الان من دیگه دارم میمیرم برای همین گفتم بیام این راز رو به شما هم بگم.
با حرف های دکتره هم خوشحال بودم هم ناراحت ، چرا ات برنگشته پیش من؟
کوک: پس الان ات کجایه؟
دک : پیش همون آقاهه.
کوک: مشخصات
دک : قدش حدود ۱۷۵ میزد، خط چونه ی تیزی هم داشت ، بینی خوش فرمی هم داشت ،
همه ی این شباهت ها فقط به یک نفر میخورد اون هم جانگ هوسوک بود .
کوک: اگه ات زندس پس چرا برنگشته پیش خودم؟
دک : ایشون طی ۲ سال فراموشی داشتن و چیزی یادشون نمیومد ، ولی طبق پیشبینی های من امسال همچی دوباره یادشون میاد.
از جام با عصبانیت بلند شدم
کوک: تهیونگگگگ شییی( داد)
ته : بله؟
کوک: همین الان بزنگ به جانگ هوسوک.
^ چند مین بعد ^
ته : گوشیش رو برنمیداره
* ویو جانگ هوسوک *
تقریبا رسیدم به عمارت جونگ کوک
ادامه دارد ....
دک: چ چشم آروم باشید تا بگم
کوک: بنال ، من وقتمو از سر جوب نیاوردم ، اگه ات الان زندس پس کجاست ؟ ( دادد)
دک : ایشون رو با شوک برگردوندم ولی یک آقایی با مقدار 9،000،000،000 میلیار وون منو وادار کردن که یک جنازه ی دیگه رو به جای ایشون تحویلتون بدم و ایشون رو یواشکی از در پشتی خارج کردند ، به من هم گفتند اگر کسی از این ماجرا بویی ببره خونم پای خودمه . ولی الان من دیگه دارم میمیرم برای همین گفتم بیام این راز رو به شما هم بگم.
با حرف های دکتره هم خوشحال بودم هم ناراحت ، چرا ات برنگشته پیش من؟
کوک: پس الان ات کجایه؟
دک : پیش همون آقاهه.
کوک: مشخصات
دک : قدش حدود ۱۷۵ میزد، خط چونه ی تیزی هم داشت ، بینی خوش فرمی هم داشت ،
همه ی این شباهت ها فقط به یک نفر میخورد اون هم جانگ هوسوک بود .
کوک: اگه ات زندس پس چرا برنگشته پیش خودم؟
دک : ایشون طی ۲ سال فراموشی داشتن و چیزی یادشون نمیومد ، ولی طبق پیشبینی های من امسال همچی دوباره یادشون میاد.
از جام با عصبانیت بلند شدم
کوک: تهیونگگگگ شییی( داد)
ته : بله؟
کوک: همین الان بزنگ به جانگ هوسوک.
^ چند مین بعد ^
ته : گوشیش رو برنمیداره
* ویو جانگ هوسوک *
تقریبا رسیدم به عمارت جونگ کوک
ادامه دارد ....
۵.۱k
۱۶ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.